![]() |
مقاله برگزیده
غزوه احد
غزوه اُحُد، دهمین و به قولی، نهمین غزوه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود که روز هفتم یا نیمه شوّال سال سوم هجرت ، به وقوع پیوست. این غزوه، از آن جهت به این نام معروف شد که در دامنه کوه اُحُد اتّفاق افتاد.
توصیف اجمالی
در وجه نامگذاری این کوه سرخرنگ که در شمال مدینه (۴ کیلومتری مدینه) قرار دارد، گفته شده: بر اثر جداییاش از دیگر کوههای منطقه، احد نامیده شدهاست. برحسب روایات، چون خداوند بر کوه طور سینا تجلّی کرد، چندقطعه از آن جدا شد و در جاهای گوناگون قرارگرفت که یک قطعه از آن، کوه اُحُد در مدینه است. در فضیلت آن نقل شده که اُحُد، یکی از کوههای بهشت است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: اُحُد کوهیاست که ما را دوست دارد و ما او را دوست داریم.
در قرآن، آیه ۱۲۱ سوره آل عمران تا تقریباً آخر این سوره در رابطه با جنگ احد است، اختصاص بالغ بر صد آیه به ماجرای اُحُد بیانگر آن است که ماجرای نبرد اُحُد دارای درسهای بسیار آموزنده برای مسلمانان هر عصر است که فرا گرفتن آن درسها موجب عزّت آنان خواهد بود.
علّت وقوع جنگ
علّت وقوع جنگ احد، جبران شکست و انتقام مشرکان از کشته شدگان خویش در غزوه بدر بود؛ بت پرستان در جنگ بدر، دستخوش ضربات شدید از جانب مسلمانان شده بودند، و بسیاری از سرانشان کشته شده بودند. آنها تصمیم گرفتند با نیروی مجهّزی برای انتقام و سرکوبی مسلمانان به سوی مدینه حرکت کنند، آنها با پنج هزار نفر به اضافه زنان و غلامان و ساز و برگ نظامی و استمداد از قبایل مختلف حرکت نمودند در حالی که شعار میدادند: انتقام! انتقام.
این لشکر مجهّز روز پنجشنبه ۵ شوّال سال سوم هجرت در دامنه کوه اُحُد (یک فرسخی مدینه) مستقر شد. بدین جهت، تعدادی از سران قریش با ابوسفیان به گفت وگو نشستند و پیشنهاد کردند مال التّجارهای که سبب بروز جنگ بدر شده بود و در دارالندوه نگهداری میشد، برای تجهیز سپاهی نیرومند و انتقامگیری بهکار گرفته شود. و آنان سخنورانی از قریش را جهت همکاری دیگر قبایل عرب اعزام کردند. برحسب برخی روایات، در نکوهش کسانیکه مال خویش را برای مبارزه با اسلام در غزوه اُحُد دادند، این آیه نازل شد. :«اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ فَسَیُنفِقونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یُغلَبونَ.»
ابوسفیان در جایگاه ثائر (انتقامگیرنده)، فرماندهی سپاه را برعهده گرفت. و گریه بر کشتگان بدر را ممنوع کرد. صفوان بن امیّه پیشنهاد کرد زنان را برای یادآوری کشته شدگان بدر و تحریک به خونخواهی، همراه خویش سازند. به نظر برخی، بزرگان قریش از آن جهت زنان را همراهخود بردند که از جنگ نگریزند؛ زیرا فرار با زنان دشوار و رها کردن آنان در میدان جنگ ننگ بود.
سپاه قریش به همراه دیگر قبایل عرب (مانند بنیکنانه و ثقیف و اهل تهامه) مرکّب از ۳۰۰۰ یا ۵۰۰۰ نفر که ۷۰۰ تن از آنان زرهپوش بودند، همراه ۲۰۰ اسب و ۳۰۰۰ شتر ، آماده کارزار شد. تعدادی از زنان قریش (ازجمله هند همسر ابوسفیان) این سپاه را همراهی میکردند.
مسلمانان هنگامی از تصمیم مشرکان آگاه شدند که آنان آماده حرکت از مکّه بودند یا خارج شده بودند. عبّاس بن عبدالمطّلب عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) طیّ نامهای محرمانه بهوسیله مردی از بنیغفّار ، رسول خدا را از زمان حرکت و توان نظامی قریش آگاه کرد. چون ابیّ بن کعب، نامه را بر حضرت خواند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از او خواست که مضمون نامه را فاش نکند. با این حال، چیزی نگذشت که خبر حرکت قریش در مدینه شایع شد. افزون بر پیک عبّاس، عمرو بن سالم خزاعی یا عدّهای از بنیخزاعه که همپیمان رسول خدا بودند، حضرت را از حرکت و توان نظامی قریش آگاه ساختند. سپاه قریش، پنجم یا دوازدهم شوّال در دامنه کوه اُحُد نزدیک کوه عینین فرود آمد.
درباره اینکه چرا مشرکان در جنوب مدینه که بر سر راهشان بود، فرود نیامدند و شهر را دور زده، در شمال آن فرود آمدند، علّت خاصّی در تاریخ ذکر نشدهاست؛ امّا برخی، مدخل شهر مدینه را در آن زمان فقط از طریق شمال و از کنار کوه اُحُد دانستهاند. و به نظر برخی دیگر، قریش برای چراندن مرکبهای خود در کشتزارهایی معروف به عِرْض که در شمال مدینه قرار دارد و صدمه زدن به مسلمانان، در شمال فرود آمدند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حباب بن منذر را محرمانه برای ارزیابی از وضعیت دشمن به ناحیه اُحُد اعزام کرد. گروهی از اصحاب برای جلوگیری از شبیخون دشمن، شب جمعه را به پاسداری از مدینه بهویژه مسجد و خانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پرداختند.
(ادامه)

