انجام امورفرهنگی  اجتماعی  و محیط زیست  وسلامت محیط

مقاله برگزیده  امام جواد علیه‌السلام


مقاله برگزیده


امام جواد علیه‌السلام

 

 

 

حرم امام جواد

امام‌ جواد، ابوجعفر محمد بن علی‌ بن موسی‌ بن ‌جعفر بن محمد بن علی‌ بن ‌الحسین‌ بن ‌علی‌ بن ‌ابی‌طالب ‌علیهم‌السلام‌، امام نهم‌ از امامان‌ دوازده‌گانه ‌و یکی ‌از چهارده‌معصوم می‌باشد‌.
 

کنیه امام جواد


به ‌دلیل ‌اشتراک‌ کنیه ‌آن‌ حضرت‌ با کنیه‌ امام‌ محمدباقر علیه‌السلام‌، در منابع ‌ رجال ‌ و حدیث ‌ شیعه ‌ از وی ‌با کنیه ‌ ابوجعفر ثانی‌ یاد شده‌ است‌.
کنیه ‌خاص‌ آن‌ حضرت‌ ابوعلی‌ است‌.
 

القاب


در منابع‌ علاوه ‌بر لقب ‌ مشهور جواد، القاب ‌فراوان‌ دیگری ‌نیز به ‌ایشان‌ نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌، از جمله‌ تقی‌، زکی‌، مرتضی‌، قانع‌، رضی‌، مختار، متوکل‌، مرضی‌، متقی‌، منتجب‌، عالم‌ ربانی ‌و هادی‌.
طبق ‌روایتی‌، امام‌ رضا علیه‌السلام‌ او را صادق‌، صابر، فاضل‌، قرة اعین‌ المؤمنین‌، و غیظ ‌الملحدین‌ خوانده‌ است‌.
به ‌نوشته‌ نویسنده‌ ناشناخته‌ کتاب ‌القاب ‌الرسول ‌و عترته‌، امام‌جواد علیه‌السلام ‌در میان‌ مردم‌ به‌ اعجوبه‌ اهل‌ البیت‌ ، نادرة الدهر، بدیع‌ الزمان‌، عیسی‌ ثانی‌، و ذوالکرامات ‌نیز شهرت ‌داشته‌ است‌.
 

فضائل


امام محمّدتقی همانند دیگر امامان معصوم (علیهم السلام) در خصال نیک و اخلاق پسندیده همچون جدّ خویش، پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)بود.
در عبادت و طاعت شهرتی تمام داشت و بیش‌تر روزها در روزه بود و شب‌ها به عبادت و راز و نیاز.
پیوسته این حدیث پیامبر (صلی الله علیه وآله)را بر زبان داشت که «هر کس نماز شب بگزارد، چهره‌اش در روز زیبا و نورانی گردد.»
فروتنی امام محمّد تقی (علیه السلام) از صفات برجسته او است.
در برخورد با مردم بسیار متواضع و مهربان بود و می‌فرمود: «فروتنی، زینت و شرافت حسب و نسب است.»
جود و بخشش او زبانزد همه بود و امروزه نیز آن امام (علیه السلام) را بدین صفت می‌شناسند و بدین روی از القاب مشهورش «جواد الائمّه» است. هر کس نیازی بدو می‌آورد، حاجت روا بازمی‌گشت. آنچه از موقوفات بنی‌هاشم و پدران معصومش به دست می‌آورد، میان نیازمندان تقسیم می‌کرد.
 

نقش‌ انگشتری حضرت


نقش‌ انگشتری ‌وی‌، همچون‌پدرش‌، «العزه‌للّه‌» بود، گرچه‌ نقش‌خاتم ‌او را «حسبی‌اللّه ‌حافظی‌» و «نِعْمَ الْقادِرُ اللّهُ» نیز ذکر کرده‌اند.
 

نسب‌


امام‌ جواد تنها فرزند امام ‌رضا علیه‌السلام ‌است‌.
مادر وی‌ از کنیزان ‌ ( امّ ولد ) امام‌رضا علیه‌السلام ‌بود که ‌در منابع ‌با نامهای‌ گوناگون ‌از او یاد شده‌است‌. شیخ‌ مفید از او با نام‌ سبیکه، از اهالی‌ نَوْبه‌، یاد کرده ‌و نام ‌سکینه ‌در برخی‌ منابع‌، احتمالاً مُصَحَّفِ سبیکه‌ است‌. همچنین ‌گفته‌اند نام ‌وی ‌دُرّه ‌بوده ‌و امام‌ رضا علیه‌السلام‌ او را خیزران ‌خوانده ‌است‌ (که‌ همگی‌ صورت ‌مصحَّف ‌اسامی خیزران‌ و دُرّه ‌را نقل‌کرده‌اند). او را از خاندان ‌ ماریه ‌قبطیه‌ ، همسر رسول‌ خدا، نیز دانسته‌اند. در دلائل ‌الامامه‌ نام ‌او ریحانه و کنیه‌اش ‌ام‌الحسن‌ ذکر شده‌است‌. این ‌تعدد نام ‌چه‌ بسا از آن‌روست‌ که‌ کنیزان ‌به ‌دلایلی‌، از جمله ‌تغییر مالکانشان‌، با اسم‌ها و کنیه‌های‌ گوناگون‌ خوانده‌ می‌شدند.
 

ولادت ‌و وفات‌


به‌ تصریح‌ تمام‌ منابع‌، زادگاه ‌آن ‌حضرت ‌ مدینه ‌ و سال‌ تولد وی‌۱۹۵ بوده ‌است‌، اما درباره ‌روز و ماه ‌ولادت‌ اختلاف ‌نظر وجود دارد. قول ‌مشهور و منحصر به‌ فرد، دهم ‌ رجب ‌ است‌ که ‌ شیخ ‌طوسی ‌در مصباح ‌المتهجد نقل ‌کرده‌است‌، ولی ‌بیش‌تر منابع ‌زادروز امام ‌ را نیمه ‌ ماه رمضان ‌ دانسته‌اند.
حضرت‌ جواد علیه‌السلام ‌در بغداد درگذشت‌. اغلب‌ منابع ‌زمان‌ وفات‌ وی ‌را اواخر سال‌۲۲۰ ذکر کرده‌اند.
مسعودی ‌ سال ‌وفات ‌ایشان ‌را ۲۱۹ ذکر کرده‌، ولی ‌ تستری این ‌قول ‌را صحیح‌ ندانسته ‌است‌. روز و ماه‌ وفات ‌امام‌، در پاره‌ای ‌منابع ‌پنجم ‌یا ششم ‌ ذیحجه و در برخی‌ دیگر آخر ذیقعده آمده ‌است‌. بدین‌ترتیب‌، عمر شریف ‌آن ‌حضرت ۲۵ سال‌ و اندی‌ بوده ‌است‌.
 

نحوه شهادت


اغلب ‌منابع ‌کهن ‌به ‌صراحت‌ سخنی‌ از شهادت ‌امام‌ جواد علیه‌السلام ‌به ‌میان‌ نیاورده‌اند اما در کتاب‌ اثبات ‌الوصیه‌ ، منسوب‌ به ‌مسعودی ، درباره‌ مسموم‌ شدن ‌امام‌ به‌ دست‌ همسرش‌، ام‌ فضل‌، گزارش ‌مفصّلی ‌آمده‌ است‌. بنابراین‌ گزارش‌، ام‌فضل ‌به ‌تحریک‌ معتصم‌ عباسی ‌ و جعفر، برادر تنی ام‌فضل‌، و از روی‌ حسادت ‌ به‌ همسر دیگر امام، امام‌ را مسموم‌ کرد، اما بعد پشیمان‌ شد. بنا بر روایاتی ‌دیگر، یکی ‌از وزرای‌ معتصم‌ به ‌دستور خلیفه، امام ‌جواد علیه‌السلام ‌را مسموم ‌کرد. برخی ‌نیز خبر مسمومیت ‌امام ‌را به ‌عنوان ‌قول ‌مرجوح‌ ذکر کرده‌اند اما شیخ ‌مفید و طبرسی ‌ تصریح‌ کرده‌اند که ‌این ‌موضوع‌ نزد آن‌ها به ‌اثبات ‌نرسیده‌ است‌. با اینکه‌ گفته‌ کسانی‌ چون ‌ کلینی ‌، مفید و طوسی ‌ را در مورد مرگ ‌ طبیعی ‌امام ‌نمی‌توان ‌نادیده‌گرفت‌، ولی ‌وجود قراینی‌ چون‌ جوان‌ بودن‌ امام‌، احضار وی‌ به ‌بغداد به ‌دستور معتصم‌ و فوت ‌ناگهانی‌اش‌ در آن ‌ شهر ، شهادت حضرت ‌را محتمل‌ می‌نماید. بر اساس‌ منابع ‌تاریخی ‌واثق‌، پسر معتصم‌، بر جنازه‌ امام ‌ نماز گزارد. مدفن ‌حضرت‌ جواد علیه‌السلام ‌مقابر قریش ‌در بغداد، پشت ‌ قبر جدّش‌، موسی‌ بن ‌جعفر علیهماالسلام‌، است‌ که ‌امروزه‌ کاظمین ‌نامیده ‌می‌شود.

(ادامه)

نویسنده : خادم
تاریخ : سه شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۹
زمان : 12:11
مقاله برگزیده سیدابوالقاسم کاشانی


مقاله برگزیده

سیدابوالقاسم کاشانی

 

 

 

 


Kashani 3

سیدابوالقاسم کاشانی، مشهور به آیت‌الله کاشانی (۱۲۶۴ش-۱۳۴۰ش) از علمای برجسته سیاستمدار، ضد استعمار و مجاهد در قرن چهاردهم هجری بوده است. وی در مدت حضور در عراق نیز مبارزات ضداستعماری خود را ادامه داد و نقش وی در انقلاب ۱۹۲۰ عراق بی‌بدیل بود. ایشان در سال ۱۲۹۹ش از عراق به تهران مهاجرت کرد و به همراه محمد مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت تلاش کرده و در نهایت نفت ایران را ملی کردند.
 

معرفی اجمالی


در سحرگاهی از سال ۱۲۶۴ ش. در تهران، کودکی به دنیا آمد که او را «ابو القاسم» نامیدند. پدرش، آیة الله حاج سید مصطفی کاشانی، از علما و مراجع بزرگ شیعه در عصر خویش بود که در سال ۱۲۸۰ ش. از ایران به نجف اشرف هجرت کرد و به تحقیق و تدریس پرداخت.
سید ابو القاسم که در این هنگام، جوانی شانزده ساله بود ـ همراه پدر عازم نجف اشرف گردید و در آن جا علاوه بر استفاده از حلقه درس پدر و دیگر اساتید، دوره سطح را به پایان برد و سپس در درس آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی و آیة الله آخوند خراسانی شرکت جست.
او از همان آغاز جوانی به نکته سنجی و دقت نظر مشهور شده و در دانش سرآمد بود؛ بطوری که در ۲۵ سالگی به درجه اجتهاد دست یافت و بزرگانی مانند آیة الله شیخ الشریعه اصفهانی، آیة الله آقا ضیاء الدین عراقی و آیة الله صدر در نوشته‌های خود، مقام علمی‌اش را با القابی نظیر «شکافنده دریای علم»، «کلید در گنجهای دقیق» و ... ستودند و آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی، تقلید از وی را تأیید می‌نمود.
او از جوانی دارای افکار آزادیخواهانه و ستم ستیز بود و از این رو در منطقه‌ای به وسعت جهان اسلام با استعمار و استبداد وارد مبارزه شد.
آیة الله کاشانی در نهضت مشروطه، مشاور شخصیتی چون آیة الله آخوند خراسانی (از رهبران اصلی نهضت) بود و او را در تصمیم گیری و تنظیم اعلامیه‌ها یاری می‌داد.
در جنگ جهانی اول ـ که نیروهای انگلیسی بعضی از شهرهای عراق از جمله «فاو» و «بصره» را اشغال کرده بودند، آیة الله کاشانی به دلیل جوان بودن و پر شورتر بودن، در صف اول نبرد علمای شیعه با متجاوزین قرار داشت، آنان با جنگ های چریکی و پی در پی، نیروهای دشمن را در منطقه «کوت العماره» زمین گیر کردند و سرانجام پس از هیجده ماه جنگ و مقاومت، به کمک دولت عثمانی، نیروهای انگلیسی را وادار به تسلیم نمودند.
 

دیدگاه آقابزرگ تهرانی


آقابزرگ تهرانی که از همدرسان او بوده در توصیف مراتب علمی و اخلاقی او در دوره جوانی می‌نویسد: «او از قدیمی‌ترین دوستان من بود که در درس استاد بزرگوارمان، آخوند خراسانی حاضر می‌شدیم. وی بسیاری از تقریرات آنها را در فقه و اصول در ابواب متفرقه به رشته تحریر آورده و از اوایل جوانیش به عمیقانه اندیشیدن دقت نظر و باریک بینی و بزرگ منشی و بلندی همت معروف بود و من از دوران جوانی، با او معاشرت داشتم و به چیزی که موجب نقص و عیب او باشد، در هر بابی از دانش و فضل، تقوا و پرهیزگاری، عفت، پاکدامنی، خوش اخلاقی و بزرگواری نفس برخورد نکردم».
 

انقلاب ۱۹۲۰ عراق


او در این انقلاب نقشی یگانه داشت، آیة الله کاشانی به منظور آماده کردن مردم و سران عشایر برای مبارزه با سلطه استعمار، از نجف به کاظمین رفت و آن جا را برای شروع یک حرکت انقلاب برگزید.
با آغاز فعالیت‌های ضد استعماریش، علمای بزرگی چون آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی با نوشتن نامه‌هایی به یاری وی برخاستند و به دنبال آن، عمده‌ای از سران عشایر نیز به تأیید حرکت او پرداختند.
پس از آن که راههای مسالمت آمیز برای استقلال عراق به نتیجه نرسید، آیة الله کاشانی عده‌ای از علمای حوزه، بزرگان عشایر و سران عرب را در پانزدهم شعبان ۱۳۳۸ ق. به منزل خود در کربلا فرا خواند. و مسأله قیام مسلحانه بر ضد استعمار انگلیس را به بحث گذاشت. در آن جلسه مخفیانه تصمیم بر آن شد که پنج نفر از شرکت کنندگان، مسأله را با آیة الله شیرازی در میان بگذارند و آنان نیز پس از صحبت با آن مرجع بزرگ، از او اجازه قیام مسلحانه گرفتند.
با شروع نبرد بین انقلابیون و نیروهای انگلیسی، آقای کاشانی از آیة الله شیرازی فتوای جهاد گرفت و به این ترتیب قیام در سرتاسر مناطق اشغالی فرا گیر شد و بعضی از شهرها و مناطق بدست مسلمانان آزاد گردید.
پس از شکست انقلاب عراق، او به تقاضای عده‌ای از مردم عراق و سران عشایر برای در امان ماندن از کینه استعمار انگلیس، عازم ایران گردید و بعد از چند روز توقف در شهر قم، در سی‌ام بهمن ۱۲۹۹ وارد تهران شد.
 

انتقام جوئی استعمار


با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین، استعمار انگلیس که از مبارزات آیة الله کاشانی در عراق ضربات سختی خورده بود با شایع کردن همکاری او با آلمانیها، تصمیم به دستگیری‌اش گرفت تا بدون مزاحمت وی بتواند در انتخابات دوره چهارم دهم مجلس دخالت کند. به همین منظور در خرداد ۱۳۲۲ چند افسر انگلیسی برای دستگیری آن روحانی مجاهد به منزلش هجوم بردند. اما بر اثر هوشیاری و فداکاری یارانش ناکام ماندند آیة الله کاشانی به ناچار مخفی گردد.
کاشانی مدت یک سال، مخفیانه به مبارزه‌اش ادامه داد تا این که انگلیسیها در هنگام انتخابات مجلس از محل اقامتش در تهران (امامزاده قاسم شمیران) با خبر شده و او را دستگیر کردند. با وجود این که وی از سوی مردم تهران به عنوان نماینده انتخاب گردیده بود، به دستور فرستاد ارتش متفقین، از لیست اسامی نمایندگان حذف شده و به زندان روس ها در رشت فرستاده شد. او پس از چندی به زندان انگلیسیها در اراک و سپس به زندانی در کرمانشاه منتقل گردید.
سرانجام پس از تحمل یک سال و چهار ماه زندان در سخت‌ترین شرایط، در ۲۴ مرداد ۱۳۲۴ آزاد گشت و روز جمعه، سی و یکم شهریور، میان انبوه استقبال کنندگان وارد تهران شد.
(سیدابوالقاسم کاشانی)

 

 


نویسنده : خادم
تاریخ : دوشنبه سی ام تیر ۱۳۹۹
زمان : 9:54
مقاله برگزیده  محمدحسین کاشف‌الغطاء


 

 

مقاله برگزیده


محمدحسین کاشف‌الغطاء

محمد حسین کاشف الغطاء از مراجع و علمای متفکر و مجاهد استعمار ستیز و ضد صیهونیسم شیعه عراق در قرن چهاردهم هجری بوده است. وی در سال ۱۲۹۴ ق. در محله عمّاره نجف دیده به جهان گشود. جدّ او آیت الله شیخ جعفر کاشف‌الغطاء (متوفی ۱۲۲۸ ق.) سرشناس‌ترین و پرآوازه‌ترین فرد این خاندان است و فرزندان و نوادگان وی از دانشمندان و مجتهدان بزرگ عراق بودند. آیت الله شیخ علی کاشف‌الغطاء (متوفای ۱۳۲۰ ق.) ـ پدر قهرمان این دفتر ـ از مراجع بلندپایه تقلید عراق بود.
 

ورود به حوزه علمیه


محمد حسین در ده سالگی وارد حوزه علمیه نجف شد. ادبیان عرب، حساب، نجوم، فقه و اصول را با پشتکار و شوق فراوان فرا گرفت. عطش یادگیری او را بی‌قرار کرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگیری علوم بیشتر.
محمد حسین در کنار تحصیل علوم حوزوی به مطالعه عمیق در ادبیات عرب پرداخت. ذوق ادبی خوبی داشت. نثر و نظم زیبای نوشته‌ها و سروده‌های او از ابتدای نوجوانی، هویدای روح لطیف و مهربانش بود. محمد حسین از ابتدای نوجوانی به سرودن شعر و نویسندگی پرداخت. پانزده ساله بود که کتاب «العبقات العنبریه ...» را درباره خاندان خود نوشت. هنوز هیجده بهار بیش ندیده بود که دروس سطح حوزه را به پایان برد و به درس خارج فقه و اصول آیت الله سید محمد کاظم یزدی و آیت الله آخوند خراسانی راه یافت.
روح ناآرامی داشت. ادبیات عرب و تاریخ نتوانست عطشِ ذهنش را فرونشاند. به امید اینکه گمشده‌اش را در اشعار شاعران و تاریخ خاندانش بیاید، سالها در وادی شعر و ادب و تاریخ گام نهاد. اما باز تشنه بود. شگفت که خود نمی‌دانست تشنه چیست! به سراغ برکه حکمت و فلسفه رفت تا روحِ تشنه‌اش را سیراب نماید. وی در این باره می‌گوید:
تمام کتابهای صدرالمتألهین، ملاصدرا شیرازی ـ از مشاعر، عرشیه و شرح هدایه گرفته تا اسفار و شرح اصول کافی ـ را نزد استادان برجسته آموختم ...
زمانی نیز به یادگیری علم حدیث، تفسیر و عرفان پرداخت تا بتواند اندکی از عطش خود بکاهد. به کتابهای فصوص، نصوص، فکوک و دیوان اشعار مولوی، جامی و .... پناه برد.
کاشف‌الغطا علاقه وافری به محدث نوری داشت. محدث نوری از کارشناسان سرشناس علم حدیث بود. کاشف‌الغطاء هماره با استاد نشست و برخاست داشت. از پندهای استاد برای سیر و سلوک و پیمودن راههای سعادت بهره می‌جست. روزی به استاد گفت: رطوبت جوانی در جان من رسوخ کرده و مرا از برخاستن برای نماز شب سنگین نموده است. از این رو، در برخی از شبها، نماز شب از دستم می‌رود. استاد فریاد برآورد: چرا؟ برخیز! برخیز!
کاشف‌الغطاء سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد یاد می‌کند و می‌گوید: صدای استاد مرحومم، در هر شب، پیش از سحر مرا برای نماز شب بیدار می‌کند.
کاشف‌الغطاء چند دوره در درس خارج فقه و اصول آیت الله سید محمد کاظم یزدی و آیت الله آخوند خراسانی شرکت کرد تا توانست قله اجتهاد را فتح نماید. وی شرحی بر کتاب «العروة الوثقی» نوشته آیت الله سید محمد کاظم یزدی نگاشت که احتمالاً نخستین شرحی است که بر این کتاب نوشته شده باشد، این شرح چهار جلد است.
آیت الله کاشف‌الغطاء پس از سالها تحصیل و رسیدن به مقام اجتهاد، به تدریس آموخته‌هایش برای طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندی و مقبره میرزای شیرازی در صحن حرم حضرت علی (علیه‌السّلام) گرد می‌آمدند و در درس او شرکت می‌جستند.
 

مدرسه کاشف‌الغطا


برخی ازم مقلّدان آیت الله سید محمد کاظم یزدی که پس از فوت او، از کاشف‌الغطاء تقلید می‌کردند، نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند که رساله عملیه خود را چاپ کند. «شرح تبصره المتعلّمین» و «وجیزة الاحکام» نوشته اوست که در پی اصرار مقلّدانش نوشته شده است. حاشیه بر «سفینة‌النجاة» نوشته برادرش، حاشیه بر «مجمع‌الرسائل» که حاوی فتواهای مراجع تقلید مشهور است، «مناسک حج» و ... از کتب فقهی وی و «سؤال و جواب» و «زاد المقلدین» پاسخ استفتائات مقلدان اوست.
تولیت مدرسه علمیه «معتمد» با پیشینه یک قرن بر عهده خاندان کاشف‌ الغطاء بود. این مکان که زمانی رونقی چشمگیر داشت به مرور زمان رو به خرابی نهاد اما ایشان آن را بازسازی کرد و رونقی تازه بخشید.
کتابخانه مدرسه کاشف‌ الغطا از کتابخانه‌های بزرگ نجف بود که کتابهای خطی کمیابی در آن وجود داشت. کاشف‌الغطاء هر روز به مدرسه می‌آمد و بیشتر دیدارهای سیاسی او و گفتگوهای علمی‌اش با نویسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت می‌گرفت.
ایشان هماره در اندیشه حلّ مشکلات طلاب بود و با زحمات فراوان توانست برای طلاب مدرسه، معافیّت تحصیلی بگیرد.
 

تلاش برای وحدت


«اصل الشیعه و اصولها» از زیباترین نوشته‌های کاشف‌الغطاست. کاشف‌الغطا درباره انگیزه نگارش این کتاب می‌نویسد:
«دو سال پیش، یکی از جوانان پرشور که با هیأتی علمی از سوی دولت عراق، برای تحصیل در «دارالعلوم العلیا» به مصر رفته بود، در نامه‌ای طولانی به من نوشت: ... من با برخی از دانشمندان دانشگاه الازهر رفت و آمد دارم. گاه و بیگاه از نظام آموزشی و دانشمندان حوزه علمیه نجف سخن به میان می‌آید. استادان الازهر از اندیشمندان حوزه علمیّه نجف به بزرگی یاد می‌کنند، ولی می‌گویند: متأسفانه شیعه هستند! من از این سخنان آنها شگفت زده شدم. به آنها گفتم: مگر شیعه بودن گناه است؟! مگر شیعیان مسلمان نیستند؟! برخی از آنها در پاسخ گفتند: شیعیان مسلمان نیستند و ... من جوانی هستم که از پیدایش شاخه‌های گوناگون مذهب ها در اسلام آگاهی ندارم. اکنون از سخنان دانشمندان بزرگ اهل تسنن به تردید افتاده‌ام که آیا شیعه فرقه‌ای از اسلام است؟ اگر مرا از این سرگردانی نجات ندهید مسؤولیت لغزش و گمراهی من بر عهده شماست.
من به وسیله نامه درباره تاریخ شیعه و پاسخ به تهمتهای آنان، او را راهنمایی کردم. ولی در شگفت بودم که چگونه برخی از دانشمندان بزرگ اهل سنت، این گونه سخن می‌گویند! تا اینکه کتاب «فجرالاسلام» نوشته احمد امین، نویسنده بزرگ مصری به دستم رسید. مغزم از دروغهای شاخدار این کتاب سوت کشید. احمد امین، سال پیش (۱۳۴۹ ق.) همراه شماری از استادان، دانسجویان و دانشمندان مصر، به نجف، شهر دانش آمد. او در نجف همراه دوستانش در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان به دیدن من آمد. من او را به نرمی سرزنش کردم که چرا چنین دروغهایی را به شیعه نسبت داده است! آخرین عذر احمد امین این بود که آگاهی کافی درباره شیعه نداشتم. من گفتم: این بهانه پذیرفته نیست. نویسنده باید در موضوعی که می‌خواهد بنویسد، خوب بررسی کند. چرا کتابخانه‌های نجف، از جمله کتابخانه خصوصی خودم که ۵۰۰۰ جلد کتاب دارد که بیشتر نویسندگان آنها از اهل سنت هستند، ولی در کتابخانه‌های قاهره کتابهایی که نویسندگان آنها شیعه‌اند، بسیار کم پیدا می‌شود؟!
چند ماه پیش، یکی از جوانان پاک شیعه بغداد، در نامه‌ای به من نوشت سفری به استان «دلیم»، همسایه استان بغداد داشتم، بیشتر مردم آنجا سنی هستند. من با مردم نشست و برخاست داشتم. آنها از سخنان و ادب من بسیار خوشحال بودند. اما هنگامی که فهمیدند من شیعه هستم، گفتند: ما گمان نمی‌کردیم شیعیان با ادب باشند، چه رسد به دانش و دین آنها! ما آنها را یک مشت وحشیان بیابان می‌پنداشتیم! مدتی بعد به سوریه و مصر رفتم. شگفت‌آور بود. مسلمانان سنی مصر نیز همان سخنان مردم «دلیم» را گفتند. آیا موقع آن نرسیده است که به دفاع از شیعه بپردازید؟
روزنامه‌های مصر، سوریه و ... مقاله‌های مسمومی درباره شیعه می‌نویسند. دیگر تاب نیاوردم و سکوت نکردم. نه از این نظر که ستمی بر شیعه شده باشد و من بخواهم در برابر سیل تهمتها از آن دفاع کنم. بلکه از این نظر که پرده‌های نادانی را از برابر چشم مسلمانان کنار بزنم تا افراد با انصاف در داوری درباره شیعه راه عدالت پیش بگیرند و عذر و بهانه‌ای هم برای آن دسته از دانشمندان که یاوه‌هایی بر زیان شیعه می‌گویند و می‌نویسند، باقی نماند که بگویند دانشمندان شیعه، مذهب خود را معرفی نکردند. (این جمله را احمد امین در دیدار با کاشف‌الغطا گفت) و از همه مهم‌تر امید می‌رود در سایه این کتاب پیوندهای دوستی در میان مسلمانان استوار گردد و دشمنی از بین آنها برچیده شود. شاید پس از نوشتن این کتاب، نویسنده کتاب «فجر الاسلام» دگربار ننویسد «تشیّع پناهگاه دشمنان اسلام بوده و هست. تشیع پناهگاه افرادی است که می‌خواهند اندیشه‌های پدران یهودی، نصرانی و زردشتی خود را وارد اسلام کنند.»
«اصل الشیعه و اصولها» در سال ۱۳۵۱ ق. چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
(ادامه)

https://www.wikifeqh.ir/

 

نویسنده : خادم
تاریخ : یکشنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۹
زمان : 8:20
مقاله برگزیده  الزام حکومتی حجاب


 

 

مقاله برگزیده


الزام حکومتی حجاب
حجاب امری فطری، فراملی و فرامذهبی است؛ در همه تمدن‌های کهن و ادیان الهی پوشش و حجاب زنان، جایگاه خاصی داشته و مورد توافق همه مذاهب اسلامی است. پوشش اجتماعی و حجاب اسلامی از آنجا که موضوعی اجتماعی و حقی الهی است و نه فردی، حاکم اسلامی مکلف است تا در راستای حفظ نظام اسلامی، برقراری و حفظ امنیت، منع از اشاعه فحشا و دفع مفاسد اجتماعی، تأمین منافع مادی و سعادت اخروی، برمبنای اصل امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر و قاعده فقهی تعزیر، این واجب الهی را در سطح اجتماع پیاده سازد و با افراد بدحجاب یا بی‌حجاب، که مرتکب حرام اجتماعی شده‌اند، برخورد مناسب نماید. در این مقاله دیدگاه‌های موافق و مخالف الزام حکومتی با ارائه ادله مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
 

چکیده


پیرامون موضوع حجاب و پوشش زنان مسائل مختلفی طرح می‌شود. از این میان، چگونگی مواجهه حکومت با موضوع حجاب، مسئله مهم و بحث‌برانگیزی است.
در ابتدا باید توجه نمود که نیاز به حجاب و پرهیز از برهنگی جزء گرایش‌های فطری بشر است که خداوند متعال آن را در وجود انسان قرار داده است. شواهد تاریخی نیز فطری، فرامذهبی و فراملی بودن حجاب را تائید می‌کند. در تمدن‌های کهن بشری مانند تمدن یونان و ایران موضوع حجاب در بین بانوان جایگاه ویژه‌ای داشته است و همه ادیان الهی، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمرده‌ و جامعه بشری را به‌سوی آن فراخوانده‌اند. از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان الهی روشن می‌گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشتری برخوردار بوده است.
اولین نشانه‌های بی‌مبالاتی نسبت به حجاب در ایران، هم‌زمان با آشنایی ایرانیان با فرهنگ غرب و غرب‌زدگی، در دوره قاجار پدیدار گشت، و اوج آن پروژه کشف حجاب بود که با مقاومت دلیرانه ملت، خصوصا علمای دین و زنان مسلمان و غیرتمند ایران‌زمین با شکست مواجه شد. بعد از پیروزی نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) و استقرار نظام جمهوری اسلامی، حجاب به‌عنوان یک اصل اسلامی در ایران الزامی شد. اما در این میان برخی با طرح شبهاتی مانند فردی بودن موضوع حجاب یا برچسب اجباری زدن به حجاب و ... به آزادی مطلق در پوشش اجتماعی و عدم برخورد حکومت با افراد بی‌حجاب اعتقاد دارند. این شبهات که به‌صورت پراکنده در کتاب‌ها، مقالات، سخنرانی‌ها دیده می‌شود، مبتنی بر این است که موضوع حجاب مسئله‌ای صرفاً عبادی و فردی بوده که فاقد ابعاد اجتماعی است و الزام حکومت بر حجاب، امری مذموم، غیراخلاقی، ناقض حریم خصوصی افراد و موجب رواج ریاکاری در جامعه است. آنان با مناقشه در گستره قاعده فقهی تعزیر و اشکال بر اصل امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر و با استناد به نبود گزارش تاریخی از برخورد با پدیده بدحجابی در حکومت نبوی و علوی و نیز روایات دال بر جواز نگاه کردن به زنان بی‌حجاب مدعی هستند که رعایت نکردن حجاب در اجتماع، کیفری را به دنبال نمی‌آورد و حکومت اسلامی نمی‌تواند کسی را به دلیل ترک واجبی چون حجاب مجازات کند. در این میان به‌کار بردن تعبیر حجاب اجباری و فضاسازی منفی درباره حجاب اسلامی در رسانه‌های جمعی، یکی دیگر از نقشه‌های شوم دشمن در جهت تضعیف باورها و اعتقادات مذهبی مردان و زنان مسلمان ایران‌زمین است.
این در حالی است که از منظر فلسفه سیاسی، حکومت‌ها چه سکولار و چه غیر سکولار، می‌توانند با وضع قوانین، اتباع‌شان را ملزم به انجام یا ترک فعلی نمایند. البته مبنای پذیرش الزامات سیاسی و حکومتی در مکاتب سیاسی غرب با مبنای پذیرش الزامات حکومتی در فلسفه سیاسی اسلام تفاوت اساسی دارد. مبنای پذیرش الزامات حکومت اسلامی، حق حاکمیت الهی و اجرای حدود و قوانین اسلامی در جامعه است و چون قلمرو حکومت اسلامی، همان قلمرو احکام و شریعت اسلامی است، وظیفه اصلی حکومت اسلامی اجرای احکام و فرمان‌های الهی در میان بندگان خداوند است. بنابراین، حاکم اسلامی هرگز نمی‌تواند نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات الهی بی‌تفاوت باشد، خصوصاً در آنجا که موضوع حکم، اجتماعی بوده و از ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برخوردار است مانند پوشش اسلامی و حجاب.
از سوی دیگر در نظام سیاسی اسلام، سخن از حقوق متقابل مردم و دولت است؛ به این معنا که دولت در حکومت اسلامی موظف است که در جهت اجرای الزامات دینی و قانونی در جامعه تلاش نماید و از سوی دیگر مردم نیز علاوه بر پذیرش این الزامات می‌توانند اجرای آن‌ها را از دولت مطالبه نمایند. جامعه‌ای که حکومت دینی را بر حکومت غیردینی و سکولار ترجیح داده است، انتظاری جز این ندارد که حکومت منتخب برمبنای شریعت الهی و عرف متشرعه رفتار نماید. زیرا در حکومت دینی مرجع قانون‌گذاری، شریعت الهی ا‌ست. به علاوه در چنین حکومتی، دولت هرگز نمی‌تواند نسبت به مرجعیت دین و شریعت دینی بی‌تفاوت باشد؛ یعنی دولت در حکومت اسلامی موظف است که هر آنچه را که در شریعت دینی آمده به‌مثابه قانون تلقی کرده و برای اجرای آن در جامعه تلاش نماید و در غیر این صورت، اصولاً دولت مشروعیتی نخواهد داشت و مردم، دلیلی بر اطاعت از‌ او‌ نخواهند داشت.
بر اساس آموزه‌های اسلام، رهبر جامعه اسلامی از آنجا که ولایت بر مردم دارد می‌تواند برمبنای قانون و شریعت اسلامی افراد جامعه را به عمل یا ترک آن الزام کند. پوشش اجتماعی و حجاب اسلامی چون موضوعی اجتماعی و حقی الهی است و نه فردی؛ حاکم اسلامی مکلف است تا در جهت حفظ نظام اسلامی، برقراری و حفظ امنیت، منع از اشاعه فحشا و دفع مفاسد اجتماعی، تأمین منافع مادی و سعادت اخروی، برمبنای اصل امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، این واجب الهی را در سطح اجتماع پیاده سازد و با افراد بدحجاب یا بی‌حجاب، که مرتکب حرام اجتماعی شده‌اند، برخورد مناسب نماید.
البته باید توجه نمود که اجتماعی بودن حجاب و موظف بودن حکومت اسلامی در پاسداشت و گسترش آن، به معنی آن نیست که حکومت باید بدین منظور حتما از قوه قاهره و اقدامات قضایی و جزایی بهره ببرد، بلکه به استناد ادله فقهی، دولت موظف به اتخاذ نیکوترین طرق دعوت، برای اقامه این معروف است. همچنین مصادیق تعزیر نیز در حکومت اسلامی بسیار متنوع و متعدد است و منحصر به حبس یا شلاق نیست؛ بلکه تعزیر از مراتب ضعیف مانند نهی زبانی، وعظ و توبیخ شروع می‌شود و تا مراحل ضرب‌وجرح و زندان شدت می‌یابد. بدیهی است کارکرد ویژه حکومت در این زمینه منحصر به گزینه قضایی یا برخوردهای تند جزایی و غیرعقلانی و نسنجیده نبوده و از آنجا که حجاب از مؤلفه‌های مهم فرهنگی است، توجه به این عنصر، می‌تواند به طراحی راه‌حلی معقول و سنجیده از سوی متولیان امر در این مورد بیانجامد.
 

پیشینه بحث


خداوند اشتیاق درونی زنان به حجاب را با تشریع قانون پوشش مستحکم ساخت تا گوهرِ هستی زن در صدفِ پوشش، حفظ شود و جامعه از فرورفتن در گرداب فساد و تباهی نجات یابد. بی‌تردید جهان‌بینی و انسان‌شناسی هر فرهنگ و مکتب، نقش اساسی و مهمی در انتخاب نوع و کیفیت پوشش دارد. گرچه انتخاب لباس و پوشاک برآیند‌ اندیشه و اراده آدمی است، ولی بر بینش و اراده انسانی نیز تأثیر می‌گذارد و می‌تواند به‌عنوان زمینه‌ساز تعالی یا انحطاط فردی و اجتماعی نقش‌آفرینی کند. موضوع بحث ما پوشش در جامعه است؛ لذا نداشتن حجاب در حریم خصوصی از محل بحث خارج است.
(ادامه)

نویسنده : خادم
تاریخ : پنجشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۹
زمان : 16:21
مقاله برگزیده  الزام حکومتی حجاب


 

 

مقاله برگزیده


الزام حکومتی حجاب
حجاب امری فطری، فراملی و فرامذهبی است؛ در همه تمدن‌های کهن و ادیان الهی پوشش و حجاب زنان، جایگاه خاصی داشته و مورد توافق همه مذاهب اسلامی است. پوشش اجتماعی و حجاب اسلامی از آنجا که موضوعی اجتماعی و حقی الهی است و نه فردی، حاکم اسلامی مکلف است تا در راستای حفظ نظام اسلامی، برقراری و حفظ امنیت، منع از اشاعه فحشا و دفع مفاسد اجتماعی، تأمین منافع مادی و سعادت اخروی، برمبنای اصل امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر و قاعده فقهی تعزیر، این واجب الهی را در سطح اجتماع پیاده سازد و با افراد بدحجاب یا بی‌حجاب، که مرتکب حرام اجتماعی شده‌اند، برخورد مناسب نماید. در این مقاله دیدگاه‌های موافق و مخالف الزام حکومتی با ارائه ادله مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
 

چکیده


پیرامون موضوع حجاب و پوشش زنان مسائل مختلفی طرح می‌شود. از این میان، چگونگی مواجهه حکومت با موضوع حجاب، مسئله مهم و بحث‌برانگیزی است.
در ابتدا باید توجه نمود که نیاز به حجاب و پرهیز از برهنگی جزء گرایش‌های فطری بشر است که خداوند متعال آن را در وجود انسان قرار داده است. شواهد تاریخی نیز فطری، فرامذهبی و فراملی بودن حجاب را تائید می‌کند. در تمدن‌های کهن بشری مانند تمدن یونان و ایران موضوع حجاب در بین بانوان جایگاه ویژه‌ای داشته است و همه ادیان الهی، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمرده‌ و جامعه بشری را به‌سوی آن فراخوانده‌اند. از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان الهی روشن می‌گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشتری برخوردار بوده است.
اولین نشانه‌های بی‌مبالاتی نسبت به حجاب در ایران، هم‌زمان با آشنایی ایرانیان با فرهنگ غرب و غرب‌زدگی، در دوره قاجار پدیدار گشت، و اوج آن پروژه کشف حجاب بود که با مقاومت دلیرانه ملت، خصوصا علمای دین و زنان مسلمان و غیرتمند ایران‌زمین با شکست مواجه شد. بعد از پیروزی نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) و استقرار نظام جمهوری اسلامی، حجاب به‌عنوان یک اصل اسلامی در ایران الزامی شد. اما در این میان برخی با طرح شبهاتی مانند فردی بودن موضوع حجاب یا برچسب اجباری زدن به حجاب و ... به آزادی مطلق در پوشش اجتماعی و عدم برخورد حکومت با افراد بی‌حجاب اعتقاد دارند. این شبهات که به‌صورت پراکنده در کتاب‌ها، مقالات، سخنرانی‌ها دیده می‌شود، مبتنی بر این است که موضوع حجاب مسئله‌ای صرفاً عبادی و فردی بوده که فاقد ابعاد اجتماعی است و الزام حکومت بر حجاب، امری مذموم، غیراخلاقی، ناقض حریم خصوصی افراد و موجب رواج ریاکاری در جامعه است. آنان با مناقشه در گستره قاعده فقهی تعزیر و اشکال بر اصل امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر و با استناد به نبود گزارش تاریخی از برخورد با پدیده بدحجابی در حکومت نبوی و علوی و نیز روایات دال بر جواز نگاه کردن به زنان بی‌حجاب مدعی هستند که رعایت نکردن حجاب در اجتماع، کیفری را به دنبال نمی‌آورد و حکومت اسلامی نمی‌تواند کسی را به دلیل ترک واجبی چون حجاب مجازات کند. در این میان به‌کار بردن تعبیر حجاب اجباری و فضاسازی منفی درباره حجاب اسلامی در رسانه‌های جمعی، یکی دیگر از نقشه‌های شوم دشمن در جهت تضعیف باورها و اعتقادات مذهبی مردان و زنان مسلمان ایران‌زمین است.
این در حالی است که از منظر فلسفه سیاسی، حکومت‌ها چه سکولار و چه غیر سکولار، می‌توانند با وضع قوانین، اتباع‌شان را ملزم به انجام یا ترک فعلی نمایند. البته مبنای پذیرش الزامات سیاسی و حکومتی در مکاتب سیاسی غرب با مبنای پذیرش الزامات حکومتی در فلسفه سیاسی اسلام تفاوت اساسی دارد. مبنای پذیرش الزامات حکومت اسلامی، حق حاکمیت الهی و اجرای حدود و قوانین اسلامی در جامعه است و چون قلمرو حکومت اسلامی، همان قلمرو احکام و شریعت اسلامی است، وظیفه اصلی حکومت اسلامی اجرای احکام و فرمان‌های الهی در میان بندگان خداوند است. بنابراین، حاکم اسلامی هرگز نمی‌تواند نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات الهی بی‌تفاوت باشد، خصوصاً در آنجا که موضوع حکم، اجتماعی بوده و از ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برخوردار است مانند پوشش اسلامی و حجاب.
از سوی دیگر در نظام سیاسی اسلام، سخن از حقوق متقابل مردم و دولت است؛ به این معنا که دولت در حکومت اسلامی موظف است که در جهت اجرای الزامات دینی و قانونی در جامعه تلاش نماید و از سوی دیگر مردم نیز علاوه بر پذیرش این الزامات می‌توانند اجرای آن‌ها را از دولت مطالبه نمایند. جامعه‌ای که حکومت دینی را بر حکومت غیردینی و سکولار ترجیح داده است، انتظاری جز این ندارد که حکومت منتخب برمبنای شریعت الهی و عرف متشرعه رفتار نماید. زیرا در حکومت دینی مرجع قانون‌گذاری، شریعت الهی ا‌ست. به علاوه در چنین حکومتی، دولت هرگز نمی‌تواند نسبت به مرجعیت دین و شریعت دینی بی‌تفاوت باشد؛ یعنی دولت در حکومت اسلامی موظف است که هر آنچه را که در شریعت دینی آمده به‌مثابه قانون تلقی کرده و برای اجرای آن در جامعه تلاش نماید و در غیر این صورت، اصولاً دولت مشروعیتی نخواهد داشت و مردم، دلیلی بر اطاعت از‌ او‌ نخواهند داشت.
بر اساس آموزه‌های اسلام، رهبر جامعه اسلامی از آنجا که ولایت بر مردم دارد می‌تواند برمبنای قانون و شریعت اسلامی افراد جامعه را به عمل یا ترک آن الزام کند. پوشش اجتماعی و حجاب اسلامی چون موضوعی اجتماعی و حقی الهی است و نه فردی؛ حاکم اسلامی مکلف است تا در جهت حفظ نظام اسلامی، برقراری و حفظ امنیت، منع از اشاعه فحشا و دفع مفاسد اجتماعی، تأمین منافع مادی و سعادت اخروی، برمبنای اصل امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، این واجب الهی را در سطح اجتماع پیاده سازد و با افراد بدحجاب یا بی‌حجاب، که مرتکب حرام اجتماعی شده‌اند، برخورد مناسب نماید.
البته باید توجه نمود که اجتماعی بودن حجاب و موظف بودن حکومت اسلامی در پاسداشت و گسترش آن، به معنی آن نیست که حکومت باید بدین منظور حتما از قوه قاهره و اقدامات قضایی و جزایی بهره ببرد، بلکه به استناد ادله فقهی، دولت موظف به اتخاذ نیکوترین طرق دعوت، برای اقامه این معروف است. همچنین مصادیق تعزیر نیز در حکومت اسلامی بسیار متنوع و متعدد است و منحصر به حبس یا شلاق نیست؛ بلکه تعزیر از مراتب ضعیف مانند نهی زبانی، وعظ و توبیخ شروع می‌شود و تا مراحل ضرب‌وجرح و زندان شدت می‌یابد. بدیهی است کارکرد ویژه حکومت در این زمینه منحصر به گزینه قضایی یا برخوردهای تند جزایی و غیرعقلانی و نسنجیده نبوده و از آنجا که حجاب از مؤلفه‌های مهم فرهنگی است، توجه به این عنصر، می‌تواند به طراحی راه‌حلی معقول و سنجیده از سوی متولیان امر در این مورد بیانجامد.
 

پیشینه بحث


خداوند اشتیاق درونی زنان به حجاب را با تشریع قانون پوشش مستحکم ساخت تا گوهرِ هستی زن در صدفِ پوشش، حفظ شود و جامعه از فرورفتن در گرداب فساد و تباهی نجات یابد. بی‌تردید جهان‌بینی و انسان‌شناسی هر فرهنگ و مکتب، نقش اساسی و مهمی در انتخاب نوع و کیفیت پوشش دارد. گرچه انتخاب لباس و پوشاک برآیند‌ اندیشه و اراده آدمی است، ولی بر بینش و اراده انسانی نیز تأثیر می‌گذارد و می‌تواند به‌عنوان زمینه‌ساز تعالی یا انحطاط فردی و اجتماعی نقش‌آفرینی کند. موضوع بحث ما پوشش در جامعه است؛ لذا نداشتن حجاب در حریم خصوصی از محل بحث خارج است.
(ادامه)

نویسنده : خادم
تاریخ : پنجشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۹
زمان : 16:21
مقاله برگزیده  کشف حجاب


مقاله برگزیده


کشف حجاب
‌اولین زمینه فرهنگ بی‌حجابی را ناصرالدین شاه بعد از سفر فرنگ به دربار آورد و در پی آن رضاشاه با سفر به ترکیه و تحویل کمال پاشا و برگشت شاه به ایران به فکر افتاد که باید برای پیشرفت کشور بایستی حجاب را از سر زنان برداریم و چنین کردند به این بهانه که می‌خواهیم لباس متحدالشکل داشته باشیم.
 

مقدمه


حجاب از ضروریات اسلام است. فقهای شیعی، بلکه همه علمای دین از صدر اسلام تاکنون، با توجه به دلایل نقلی (آیات و روایات) و عقلی، به وجوب حجاب، حکم کرده و آن را از احکام مسلم و ضروری اسلام دانسته‌اند آیات و روایات متعدد دیگر... و در تشریح دلیل‌ها و حکمت آن رساله‌ها و کتاب‌های فراوانی نگاشته‌اند. برخلاف پندار برخی از روشنفکران سکولار، حجاب در ایران باستان و دیگر ملل گوناگون جهان، پیش از اسلام نیز وجود داشته است. به گفته "ویل دورانت" حجابی که در میان قوم یهود وجود داشته خیلی سخت‌تر از اسلام بوده است. در میان یهودیان اگر زنی به نقض قانون می‌پرداخت و یا با مردان نامحرم به گفتگو می‌نشست و یا در خانه خود صدایش را طوری بلند می‌کرد که همسایگان می‌توانستند آن را بشنوند، مرد حق داشت بدون مهریه او را طلاق دهد. در ایران باستان نیز زنان دارای حجاب بوده‌اند. ویل دورانت در این‌باره می‌گوید: «در ایران باستان معمولاً ‌زنان در‌ اندرون خانه بودند و مخفی نگه داشته می‌شدند».
 

حجاب در دوره ناصرالدین شاه


در روزگار صفویه، زندیه و قاجاریه، چادر حجاب رسمی به شمار می‌آمد. از زمان "ناصرالدین شاه" در پی توجه او به فرهنگ تغییراتی در نوع پوشش زنان درباری به وجود آمد و دامن‌های کوتاه متداول شد و بی‌حجابی در میان برخی از خانواده‌های اشراف رسوخ کرد و در روزگار مشروطیت روشنفکران غرب‌زده با الگوگیری از غرب بحث بی‌حجابی را مطرح کردند و حجاب را مخالف تمدن و تجدد شمردند. تا اینکه در تاریخ معاصر ایران، "قرةالعین" وابسته به بابیه، اولین زنی بود که پوشش خود را برداشت. "تاج‌السلطنهدختر ناصرالدین شاه و "صدیقه دولت‌آبادی" نیز از پیشگامان رفع حجاب هستند.
 

زمینه‌های کشف حجاب توسط رضاخان


رضاخان به کمک جریان وابسته روشنفکری، تمام تلاش خود را در تغییر لباس ملی بکار گرفت و به عنوان لباس متحدالشکل، مردم را مجبور به تغییر لباس و کلاه نمود، حتی لباس روحانیت را ممنوع و منوط به اخذ اجازه نمود. سفر رضاخان به ترکیه که در آن هنگام به وسیله "تمام مصطفی پاشا" (آتاتورک) عرصه تاخت و تاز فرهنگ غرب قرار گرفته بود و فرهنگ اسلامی با زور از صحنه زندگی مردم خارج می‌شد، یکی از توطئه‌های روشنفکران وابسته بود تا رضاخان نافهم، تحت تاثیر قرار گرفته و در تغییر ماهیت ملی و اسلامی مردم ایران تلاش بیشتری بنماید. نقل شده: "محمدعلی فروغی" مدتی سفیرکبیر ایران در ترکیه بود. در آن مدت بین او و "کمال آتاتورک" رئیس جمهور و "عصمت اینونو" نخست وزیر و سایر مقامات ترکیه، روابط بسیار حسنه‌ای ایجاد شده بود، به طوری که در تمام مدت، او مورد مشورت مقامات ترکیه قرار می‌گرفت. مراد از این نزدیکی این بود که شاه از نزدیک با مظاهر تمدن اروپا، که به وضع شایانی در ترکیه رواج یافته بود، آشنا شود و بعد به عنوان سوغات، قسمتی از آن تمدن را در ایران پیاده نماید.
رضاشاه روز دوازدهم خرداد ۱۳۱۳ عازم ترکیه شد. مدت مسافرت شاه در ترکیه چهل روز به طول انجامید و کمال آتاتورک از شاه ایران تجلیل شایسته‌ای کرد. رضاشاه وقتی که به ایران بازگشت تصمیم گرفت، ایران را از لحاظ ظاهر به پای ترکیه برساند. تغییر کلاه، کشف حجاب، تاسیس دانشگاه، تمام اینها سوغات ترکیه بود. فروغی با مهارت خاصی موفق به انجام خواسته‌های خود شد، بدون اینکه شخصاً قدمی برداشته باشد. فروغی خود مجدداً رئیس‌الوزراء رضاخان شد و نتایج سفر رضاخان به ترکیه را پی گرفت.
"محمدرضا" اعتراف می‌کند که: «ایران پس از ترکیه دومین کشور مسلمانی بود که رسماً حجاب را ممنوع ساخت»
 

← جوگیری رضاخان در ترکیه


رضاشاه در این مدت با همه زوایای غرب‌گرایی و شیوه زدودن ارزش‌های ملی و اسلامی رژیم آتاتورک آشنا شد و وقتی به ایران بازگشت تصمیم گرفت که ایران را به پای ترکیه برساند. "مخبرالسلطنه" که از سال ۱۳۰۶ تا ۲۲ شهریور ۱۳۱۳ به مدت شش سال نخست‌وزیر رضاشاه بود می‌نویسد: «فکر تشبه به اروپا از آن (ترکیه) بر سر پهلوی آمد.» به هنگام حضور شاه در ترکیه، او از مدرسه‌ای دخترانه در آنکارا به نام عصمت پاشاه دیدن کرد. در آن مدرسه دختران بی‌حجاب هنگام ورود شاه با کف زدن‌های ممتد، مقدم او را گرامی داشتند. رضاشاه پس از این دیدار به سفیرکبیر ایران، "مستشارالدوله صادق" می‌گوید: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً‌ زنان اقدام کنیم».
(ادامه)


نویسنده : خادم
تاریخ : دوشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۹
زمان : 10:45
قیام مسجد گوهرشاد  مقاله برگزیده


قیام مسجد گوهرشاد

مقاله برگزیده

 

 

 


قیام مسجد گوهرشاد
قیام مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ شمسی در اعتراض به قانون تغییر لباس توسط حکومت پهلوی بود. علت اصلی این قیام و تحصن اعتراض به اجباری شدن کلاه شاپو و سیاست‌های تغییر لباس، و حصر آیت‌الله سید حسین قمی بود. این قیام در نهایت به شدت توسط رژیم سرکوب گردید و عده‌ای زیادی به خاک و خون کشیده شدند.
 

سالروز کشف حجاب توسط رضاخان


از سال ۱۳۱۳ که رضاخان در اولین و آخرین سفر خارجی خود به ترکیه تصمیم گرفت با زور چماق مانند ممالک فرنگی، اسباب ترقی و رفاه جامعه ایرانی را فراهم سازد، تا کنون ۷۷ سال می‌گذرد ([در سال ۱۳۹۰ شمسی]). رضاخان مرده است و جوانان اکنون از این ادعای واهی، تنها فهرستی از خشونت و جنایات این قزاق چکمه‌پوش را در ذهن دارند.
سر کلاف کشف حجاب در ایران، به تنها سفر رضاخان به ترکیه بر نمی‌گردد؛ بلکه قصه از آنجا آغاز می‌شود که عده‌ای روشنفکر از فرهنگ برگشته، به فکر طبابت جامعه خود افتادند و این به ظاهر طبیبان با نسخه اشتباه خویش، علاج درد نکردند. آنها نسخه پیچیدند که از فرق سر تا نوک پا، غربی شویم؛ با این تصور ساده‌دلانه که دامن کوتاه و کلاه شاپو، ما را همانند جوامع غربی به پیشرفت می‌رساند و با پا گرفتن این اندیشه غلط، حکومت رضاخانی به قدرت رسید.
روشنفکران ایرانی به تنهایی به چنین اندیشه منوری نرسیدند؛ بلکه اعمال چنین سیاست‌هایی، در ترکیه توسط کمال آتاتورک، در ایران توسط رضاخان و در افغانستان توسط امان‌الله خان، به صورتی هماهنگ، توسط انگلیس تقویت و دنبال می‌شد؛ زیرا تضعیف و تحقیر باور اسلامی مردم منطقه، به معنای جلوگیری از شکل‌گیری مجدد تمدن اسلامی بود و تجددخواهی مورد تایید انگلیس، این خطر را مهار می‌کرد.
امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) تاکید می‌کرد که استعمارگران برای به یوغ کشیدن ما، ابتدا «به سراغ زنان ما آمدند». وی با آگاهی از این سیاست غرب فرمود: «آنان چون می‌دیدند که زنان در نهضت مشروطه و پس از آن، نقش برجسته‌ای داشته‌اند و آنها هستند که می‌توانند حتی مردان را به میدان مبارزه بکشند، نخست به سراغ زنان ما آمدند».
 

اولین زن کشف کننده حجاب


تساوی حقوق زن و مرد، یکی از دوازده تعلیم اجتماعی بهائیت است و کشف حجاب و بی‌بندوباری زنان و مردان، ذیل آن قرار می‌گیرد. در دوره ناصرالدین شاه، اولین زنی که به صورت عمومی و علنی کشف حجاب کرد، زنی به نام زرین تاج بود که توسط سران بابیت، ملقب به طاهره و قرةالعین شد و تنها زنی است که از «حروف حی» محسوب می‌شود (لقبی که بر اساس حروف ابجد، به هجده نفر از اولین کسانی که به علی‌محمد باب ایمان آوردند، داده شد).
نخستین واقعه کشف حجاب در ایران، پس از اسلام، در بدشت- در استان سمنان - روی داد. در این مکان عده‌ای از بابیان به سرکردگی محمدعلی قدوس و طاهره قرةالعین با دو هدف نجات باب از زندان ماکو و تعیین تکلیف بابیه با دین اسلام و اعلام جدایی و مخالفت صریح با دیانت حضرت ختمی مرتبت، دور هم جمع شدند.
در این مکان قرةالعین در برخوردی کاملا متضاد با دین اسلام و مغایر با شرایط اجتماعی زمان خود، با به نمایش گذاشتن سیمای برهنه خویش، اولین زنی بود که با نسخ رسوم گذشته، زمینه‌های اجتماعی گسترش لادینی و اباحی‌گری را که از مقاصد استعمار بود، فراهم ساخت.
بخش‌هایی از سخنرانی تاریخی امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در عصر عاشورای روز ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه، ناظر به دست داشتن بهائیت در توجه ویژه به زنان، به وسیله طرح مسائلی مانند کشف حجاب و تساوی حقوق زن و مرد است؛ «یک حقایقی در کار است. یک حقایقی در کار است. شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهایی‌ها مراجعه کنید؛ در آن جا می‌نویسد: تساوی حقوق زن و مرد، رای عبدالبهاء است؛ آقایان از او تبعیت می‌کنند. آقای شاه هم نفهمیده می‌رود بالای آن جا؛ می‌گوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن اینطور؛ بدبخت! نکن اینطور. تعلیم اجباری عمومی نظامی کردن زن، رای عبدالبهاء است... مطالب خیلی زیاد است؛ بیشتر از این معانی است که شما تصور می‌کنید. مملکت ما، دین ما، در معرض خطر است».
 

تغییر کلاه مردان، مقدمه کشف حجاب


برای آماده ساختن زمینه کشف حجاب، مجلس در ششم دی ماه ۱۳۰۷، قانون متحدالشکل نمودن لباس‌ها را تصویب کرد. بر اساس این قانون، پوشیدن کت و شلوار و کراوات و کلاه فرنگی برای مردان، الزامی شد. تلاش‌های رضاخان باعث شد تا عده‌ای از زنان غرب زده، به ویژه زنان درباری و زنان دولت‌مردان، به صورت بی‌حجاب یا بدحجاب، در مجامع و معابر عمومی ظاهر شوند و مردم نیز تحت تاثیر اختناق و ظلم رضاخانی، حساسیت لازم را از خود نشان ندادند. تعویض کلاه مردان، مقدمه کشف حجاب زنان بود و هیچ‌کس جرات نکرد به صورت آشکار به آن اعتراض کند.
قانون رضاخانی: روسپیان باید چادر سر کنند!
با اعلام قانون منع حجاب، آیین نامه زیر طی بخش نامه‌هایی به تمامی مراکز دولتی و غیردولتی ابلاغ شد:
۱. اعطای وام به کارمندان دولت جهت خرید لباس مناسب برای همسرانشان، به منظور حضور در جشن‌ها و میهمانی‌ها.
۲. توبیخ و در مواردی اخراج کارمندان دولت، در صورت عدم حضور آنها و همسرانشان (بدون حجاب) در ضیافت‌ها.
۳. بازداشت و مجازات مخالفان کشف حجاب.
۴. ممانعت از ورود زنان باحجاب به فروشگاه‌ها، سینماها، گرمابه‌های عمومی، درمانگاه‌ها و یا ممانعت از سوارشدن آنها به درشکه و اتومبیل.
برای اهانت بیشتر به زنان چادری، روسپیان حق بی‌حجاب شدن نداشتند. مجله شهربانی نیز آماری از جرائم اعمال منافی را که در زیر چادر انجام شده بود، ارائه داد. حکومت با اقدام به این تبلیغات، سعی می‌کرد نماد عفت را به سمبل بی‌عفتی تبدیل کند.(ادامه)

نویسنده : خادم
تاریخ : شنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۹
زمان : 11:9
مقاله برگزیده  عبدالکریم حائری یزدی


مقاله برگزیده


عبدالکریم حائری یزدی

 


عبدالکریم حائری
عبدالکریم حائری یزدی، از مراجع تقلید شیعه و بنیان‌گذار حوزه علمیه قم می‌باشد.
 

مشخصات


‌عبدالکریم حائری در خانواده‌ای غیرروحانی در مِهرجِرد میبد به دنیا آمد. پدرش، محمدجعفر، را فردی متدین و پرهیزکار توصیف کرده‌اند که به خریدوفروش کرباس و گوسفند و احتمالاً گاهی به کشاورزی اشتغال داشته است..
در بیش‌تر منابع، سال تولد عبدالکریم ۱۲۷۶ ذکر شده ولی فرزندش، مرتضی، احتمال داده است که وی در حدود ۱۲۸۰ به دنیا آمده باشد.
 

تحصیلات

 

← در اردکان


شوهرخاله عبدالکریم، میرابوجعفر، او را دارای استعداد فراوان یافت و در خردسالی وی را به محل زندگی خود، اردکان، برد و به مکتب سپرد؛ ازاین‌رو، حائری همیشه خود را مدیون او می‌دانست. طولی نکشید که عبدالکریم پدرش را از دست داد و مدتی در مهرجرد نزد مادرش ماند.
 

← در یزد


پس از چندی به یزد رفت و با سکونت در مدرسه محمدتقی‌خان، معروف به مدرسه خان، ادبیات عرب و برخی دیگر از درس‌های مقدماتی حوزه را نزد عالمانی چون سیدحسین وامق و سیدیحیی بزرگ، معروف به مجتهد یزدی، فراگرفت.
 

← در کربلا


او در ۱۲۹۸ برای ادامه تحصیل، به همراه مادرش، راهی عراق شد. نخست به کربلا رفت و حدود دو سال زیرنظر فاضل اردکانی (عالم بزرگ و رئیس حوزه علمیه کربلا ) به تحصیل پرداخت و درس‌های سطوح میانی فقه و اصول را در آن‌جا آموخت. از علی بفروئی یزدی (متوفی ۱۳۲۴) به عنوان یکی از استادان او در کربلا یاد شده است.
 

← در سامرا


سپس حائری، به توصیه فاضل اردکانی که استعداد او را فراتر از ظرفیت آن زمان حوزه علمیه کربلا یافته بود و با معرفی‌نامه‌ای از جانب او برای میرزای بزرگ، محمدحسن شیرازی، به سامرا رفت. میرزا او را به‌گرمی پذیرفت و از او خواست که با فرزندش، سیدعلی‌آقا، مباحثه کند.
دوره تحصیل حائری در سامرا از ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۲ یا ۱۳۱۳، تأثیر ژرفی در شکل‌گیری شخصیت علمی او داشت تا جایی که می‌توان او را از اصحاب مکتب سامرا دانست. در سامرا، او نخست دو تا سه سال درس‌های سطوح عالی فقه و اصول را نزد استادانی چون شیخ فضل‌اللّه نوری، میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی و میرزامهدی شیرازی (متوفی ۱۳۰۸، خواهرزاده میرزامحمدتقی شیرازی ) به اتمام رساند و سپس در درس‌های خارج فقه و اصول سیدمحمد فشارکی اصفهانی و میرزامحمدتقی شیرازی، و مدتی در مجلس درس میرزا محمدحسن شیرازی شرکت کرد. و از میرزا حسین نوری (مشهور به محدّث نوری، صاحب مستدرک الوسائل ) اجازه روایت دریافت کرد.
در میان استادان حائری، نقش فشارکی بسیار جدّی‌تر و پررنگ‌تر و مدت فراگیری حائری از او طولانی‌تر از دیگران بوده، تا جایی که از بهترین و نزدیک‌ترین شاگردان او به شمار می‌رفته است؛ بنابراین حائری، به تعبیری، دست‌پرورده فشارکی بوده است.
 

← در نجف


این استاد و شاگرد چند ماه پس از درگذشت میرزای بزرگ (۱۳۱۲) از سامرا به نجف نقل مکان کردند. حائری در نجف نیز همواره در درس استادش شرکت می‌کرد و در ماه‌های آخر عمر فشارکی، از او مراقبت هم می‌کرد. حائری در ۱۳۱۳ حج گزارد.
به گزارش شماری از منابع، حائری در نجف در زمان حیات فشارکی، در درس آخوند خراسانی هم شرکت می‌کرده است اما به گزارش شماری دیگر، او پس از درگذشت فشارکی (۱۳۱۶) به حلقه درس آخوند پیوست. گزارش‌های اخیر، نادرست به نظر می‌رسند، زیرا مستلزم آن‌اند که حائری در مجموع، قبل و بعد از دوره اول اقامتش در اراک، فقط حدود یک یا دو سال در درس آخوند خراسانی حاضر شده باشد و این با گزارش‌های دیگر، که جایگاه مؤثر حائری و حضور طولانی‌تر او را در این درس نشان می‌دهد، سازگاری ندارد، از جمله این‌که او درس آخوند را برای برخی شرکت‌کنندگان، تقریر می‌کرده اشکالات خود را بر درس‌های طول هفته، چهارشنبه‌ها مطرح می‌کرده و گاهی نظر استاد را تغییر می‌داده؛ او مجموعه سؤال و جواب‌های مبحث علم اجمالی در کفایةالاصول خراسانی را به اشکالات خود در آن درس مربوط دانسته است. آخوند درس عمومی خود را برای چند نفر، از جمله حائری و نائینی، مفید ندانسته و برای آن‌ها درس خصوصی دایر کرده است. و از همه مهم‌تر این‌که حائری خود اذعان داشته که در تألیف جلد دوم دُررالفوائد از آموزه‌های آخوند استفاده کرده است. حائری و آقاضیاء عراقی و محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی، هم‌بحث بوده‌اند که احتمالا به سال‌های اقامت حائری در نجف مربوط است.
 

← بازگشت به ایران


حائری پس از درگذشت فشارکی با اصرار و همراهی دوست خود، محمود عراقی (فرزند آقامحسن عراقی، روحانی متمکّن و متنفذ اراک)، به ایران بازگشت و در سلطان‌آباد (اراک کنونی) حوزه درس پررونقی دایر کرد. شماری از منابع، سال بازگشت او را ۱۳۱۶ و شماری دیگر، ۱۳۱۸ گزارش کرده‌اند. بسیاری از منابع نیز از این دوره اقامت شش یا هشت ساله او در اراک، یادی نکرده و به گونه‌ای گزارش داده‌اند که گویا او تمام این مدت را در نجف یا کربلا به سر می‌برده است.
(ادامه)
 

https://www.wikifeqh.ir/


نویسنده : خادم
تاریخ : جمعه بیستم تیر ۱۳۹۹
زمان : 1:51
مقاله برگزیده  مبانی فقهی حجاب


مقاله برگزیده


مبانی فقهی حجاب
یکی از ابعاد مسئولیت و دخالت حکومت اسلامی در اجرای حکم حجاب، بررسی و تحلیل مبانی فقهی این مسئولیت است. آیا اساساً چنین مسئولیتی متوجه دولت اسلامی است؟ اگر چنین است، به چه دلیل و محدوده آن کدام است؟ این نوشتار تلاش می‌کند از منظرهایی به اختصار به ارزیابی موضوع بپردازد و بر اساس مبانی چندی، اصل و محدوده دخالت دولت را نشان دهد. شکل بحث نیز این گونه است که نخست، اصل هر مبنا از نظر دلیل و ابعاد بررسی می‌شود و سپس در مقام استنتاج پی گیری می‌کنیم که آیا آن مبنا درباره این حکم قطعی اسلامی، مسئولیتی را متوجه دولت اسلامی می‌کند و محدوده آن کدام است.
 

توجه به چند نکته


پیش از ورود به اصل موضوع، توجه به چند نکته را لازم می‌داند:
۱. محدوده و سطح بحث، مبانی فقهی دخالت و حوزه مسئولیت حکومت اسلامی در مسئله حجاب از نظر مقام (ثبوت) و بدون در نظر گرفتن مقام اجرا و امتثال حکم است؛ زیرا در آن مقام، ملاحظه موضوع و دخالت عنصر مصلحت و ضرورت، عاملی تعیین کننده و فراگیر است و این امر از محدوده نوشتار بیرون است.
۲. اگر پذیرفتیم حکومت چنین مسئولیتی دارد، به طور طبیعی، راه کارهای عملی برای گسترش امر حجاب و شیوه اجرای این مسئولیت را باید در جای دیگر بررسی کرد و از موضوع این پژوهش خارج است.
۳. هر چند محور اصلی بحث، حجاب بانوان است، ولی مبانی تحلیل نوعاً به این موضوع اختصاص ندارد و حکم حجاب در بیش‌تر موارد، یک مثال و مصداق خواهد بود.
۴. به دلیل گستردگی مباحث، فقط نگاهی گذرا همراه با ذکر پاره‌ای ادله و شواهد خواهیم داشت و در مواردی که ادله روشن دارد، بیشتر به نظرهای فقهی و احکام بسنده خواهد شد. چنان که در بررسی موضوع از منظر حریم خصوصی و عمومی، آن چه مورد توجه مقاله بوده حوزه عمومی است اما این‌که حکم حجاب در حریم خصوصی چه سرنوشتی دارد و آیا از این ناحیه نیز مسؤولیتی متوجه حکومت است یا نه و اساساً چیستی محدوده و تعریف (حریم خصوصی)، مباحثی است که از حوزه بحث این نوشتار بیرون است.
۵. از آن‌جا که در حوزه حکومت ، (اختیارات) نوعاً چیزی جز همان (مسئولیت‌ها) نیست و نسبت میان این دو، دست کم در حکم الزامی حجاب، تساوی است، ترسیم دایره (مسئولیت)، دایره اختیارات را نیز نشان می‌دهد. از این رو، در بحث، نیازی به افزودن عنوان (اختیارات) دیده نشد.
۶. چنان که پیداست، برخی محورهایی که برای معرّفی مبنا آمده در بخشی از محدوده خود مشترکند، اما تفاوتی اندک در مصداق‌ها یا نوع نگاه مستقلّی که در فقه به رغم اشتراک موجود به آن‌ها شده، در این بحث مایه نگاه مستقل به هر یک از آن‌ها شده است، هر چند مآل دو محور عمدتاً یکی باشد.
 

خاستگاه فقهی و فلسفه حکم حجاب


چرا حجاب زن یک ارزش واجب الرعایه است؟ از منظر فقهی و بر اساس نصوص موجود در ارزیابی خاستگاه و فلسفه الزام به حجاب، به روشنی پیداست که باید دو علت را که هر کدام نیز دارای اثر فقهی است، در نظر داشت. نصوص موجود نیز برخی مطلق و برخی ناظر به یکی از دو علت است:
 

← حرمت و احترام زن


یکی از دو خاستگاه الزام به حجاب، حرمت خاص و احترامی است که زنان‌ به‌طور کلی دارند. این امر هر چند امری کاملاً فراگیر نیست، در سطحی است که حجاب را به عنوان یک ارزش دینی و حکم شرعی پدیدار ساخته است. شواهد روشنی گواه این امر است، از جمله این که:

(ادامه)

https://www.wikifeqh.ir/


نویسنده : خادم
تاریخ : چهارشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۹
زمان : 7:57
مقاله برگزیده  حسین بن منصور حلاج


مقاله برگزیده


حسین بن منصور حلاج

حَلّاج، حسین بن منصور، صوفی مشهور سده سوم و چهارم است. نام جدّ حلاج را مُحَمّی و کنیه خود او را ابوعبداللّه و ابومغیث نوشته‌اند.
زندگی، اندیشه و به‌ویژه کشته شدن حلاج، در تاریخ تصوف پیوسته معرکه آرای متقابل و حتی متناقض بوده است.
مآخذ و اسناد، مشحون از روایات افسانه‌آمیز، ناسازگار و آمیخته به حب و بغض مریدان و منکران حلاج‌اند و اعتماد نسبی را هم بر نمی‌انگیزند.
موافقان و مخالفان حلاج، نه تنها در تحلیل افکار و آثار وی سخت رویاروی هم قرار گرفته‌اند بلکه در گزارش سوانح حیات، به‌ویژه انگیزه‌های محاکمه و قتل او، نیز کمتر توافق نشان داده‌اند.
شخصیت حلاج بعد از قتل نیز تا عصر حاضر، در هاله‌ای از پیچیدگی و ابهام، و در نوسان بی‌سابقه‌ای از رد و قبول است: از شیادی مدعی الوهیت تا شهید عشق الهی.
شگفت آنکه، برخلاف تصور معمول، در بین منکران حلاج کم نیستند صوفیان مشهوری چون سهل تستری و جنید بغدادی ؛ همچنان‌که در شمار ستایشگران، یا دست کم عذرجویان عقاید او، به نام فقیهان و حکیمان شیعه نیز برمی‌خوریم.
مجموعه این ویژگیها ــکه خبر از تعدد شخصیت حلاج می‌دهدــ سبب شده است تا برخی او را بیش از یک تن انگارند.
 

سوانح حیات


حسین‌ بن منصور، بیشتر به نام پدرش، منصور حلاج، معروف است.
نیای او محمّی، زردشتی و از اعقاب ابوایوبِ انصاری ، صحابی مشهور، بود که مسلمان شده بود.
برخی محققان مجوسی بودن نیای حلاج و انتسابش به صحابی پیامبر را تناقض دانسته و احتمال داده‌اند نسب‌نامه‌ای که حلاج را به ابوایوب، صحابی پیامبر، می‌پیوندد ساخته مریدان او باشد، همچنان که انتساب نیای حلاج به مجوس، ممکن است ناشی از غرض‌ورزی مخالفان باشد.
معتبرترین گزارش را درباره زندگی حلاج، خطیب بغدادی از قول حمد، فرزند سوم حلاج، روایت کرده که تقریباً از جانب‌داریهای معمول فرزند از پدر به دور است.
 

← تولد


حلاج در حدود سال ۲۴۴ در روستای طور، در بیضای فارس ، به دنیا آمد.
پدرش، منصور، به حلاجی اشتغال داشت و در اهواز (خوزستان) و تستر به این کار می‌پرداخت تا این‌که در حدود ۲۵۵ با خانواده‌اش به شهر واسطِ عراق کوچید.
 

← سبب لقب


احتمالا لقب حلاج، به سبب شغل پدر، برای حسین‌ بن منصور به جامانده‌است.
حلاج از فارسی‌زبانان بیضا نبود یا در واسط فارسی را به فراموشی سپرد.
این نکته از گفتگوی او با علی‌ بن سهل اصفهانی (متوفی ۲۸۰)، از مشایخ صوفیه اصفهان ، و فهم نکردن سخن او معلوم می‌گردد.
 

← حافظ قرآن


نوجوانی وی در میان مردم واسط، که بیش‌تر سنّی ‌ حنبلی و کمتر شیعه بودند، گذشت و پیش از دوازده سالگی حافظ قرآن شد.
در ۲۶۰، در شانزده سالگی، تحصیلات مقدّماتی خود را به سنّت حنبلیان به پایان برد و به تنهایی به تستر رفت و به حلقه مریدان سهل‌ بن عبداللّه تستری (۲۰۳ـ۲۸۳) پیوست.
 

← تبعید به بصره


حلاج دو سال در حلقه سهل پایید و چون سهل ــ به سبب دفاع از نظریه خود در وجوب دائم توبه ــ به بصره تبعید شد، وی نیز همراه استادش به بصره رفت.
طریقه سهل، زهدِ توأم با ریاضت بود و حلاج با آن‌که بعدها هرگز به این طریقه وفادار نماند اما عبادات و مجاهدات طاقت‌فرسای او در بصره و بعدها در مکه ، متأثر از تعالیم سهل بود.
حلاج هجده ساله بود که حلقه سهل تستری را در بصره ترک گفت و به بغداد رفت و هجده ماه محضر عمرو بن عثمان مکی (متوفی ۲۹۷)، از نزدیکان جنید بغدادی (متوفی ۲۹۸)، را درک کرد.
در همین فاصله به جرگه تصوف راه یافت و ظاهرآ اول‌بار در تستر از دست عمرو بن عثمان مکی خرقه گرفت.
میسون عقیده دارد اقامت در بصره بر حلاج دوگونه تأثیرگذارد: تأثیر تفکر عرفانی و ادبیات تغزلی و تعلیمیِ رایج در بصره بر زبان و شعر او؛ و نیز بیداری و برانگیختگی وجدانش در برابر مظالم اجتماعی.
(ادامه)


نویسنده : خادم
تاریخ : یکشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۹
زمان : 12:32
مقاله برگزیده ولادت امام رضا


 

 

مقاله برگزیده

ولادت امام رضا


ولادت امام رضا

رشد اسلام ناب و اصیل محمدی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و تشیع حقه علوی مدیون رشادت‌ها و جان فشانیهای امامان معصوم و این طلایه داران توحید می‌باشد. خصوصا رشد تشیع در ایران و گسترش آن در این مرز و بوم نتیجه مهاجرت و تلاشهای حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) و آباء و احفاد و اولادشان می‌باشد.

 

تاریخ ولادت امام رضا


بنابر آنچه در منابع تاریخی آمده است در روز، ماه و سال تولد حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) اختلاف است.
چنانکه عده‌ای پنج شنبه و عده‌ای جمعه را روز تولد ایشان می‌دانند. اربلی (در کشف الغمهذی الحجه را ماه تولد آن حضرت می‌داند. طبرسی (در اعلام الوری)، کفعمی (در مصباح) و شهید (در دروس) ذیقعده را ماه تولد حضرت می‌دانند و افرادی همچون شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا، ربیع الاول را ماه تولد ایشان می‌دانند. و در سال تولد ایشان افرادی چون کلینی در کافی، طبرسی در اعلام الوری، کفعمی در مصباح، شهید در دروس و مفید در ارشاد سال ۱۴۸ هـ را یعنی همان سال شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) را سال تولد امام رضا (علیه‌السّلام) می‌دانند. و افرادی همچون حافظ عبدالعزیز و اربلی در کشف الغمه و صدوق در عیون اخبار الرضا سال ۱۵۳ هـ را، که پنج سال پس از رحلت امام صادق (علیه‌السّلام) است را سال تولد امام می‌دانند. و برخی سال ۱۵۱ هـ را سال تولد حضرت می‌دانند. ولی بر اساس گفته اکثر مورخان و تقدم افرادی همچون کلینی (م ۳۲۸) و مفید (م ۴۱۳) شاید بتوان گفت که تاریخ تولد حضرت در سال ۱۴۸هـ بوده است. ولی کسانی که معتقدند که سال تولد حضرت ۱۵۳هـ است، استناد به روایاتی کرده‌اند که به گمان ایشان این روایات دلالت می‌کند بر اینکه حضرت رضا (علیه‌السّلام) چند سال پس از امام صادق (علیه‌السّلام) متولد شده‌اند؛ چرا که حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) آرزوی دیدار علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) را می‌کردند. از جمله: «از حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) روایت شده که می‌فرمود:
«شنیدم از پدرم جعفر بن محمد (علیه‌السّلام) که مکرر به من می‌فرمود که عالم آل محمد در صلب تو است و‌ای کاش من او را درک می‌کردم. پس بدرستیکه او همنام امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) است»
ولی باید گفت حقیقتا نمی‌توان از این روایت و روایاتی مشابه آن ثابت کرد که حضرت امام رضا (علیه‌السّلام) پنج سال پس از امام صادق (علیه‌السّلام) متولد شده‌اند.
بنابراین بنا به قول مشهور، حضرت در ۱۱ ذی القعده سال ۱۴۸ هـ در مدینه چشم به جهان گشودند و با نور وجود خود عالم هستی را روشنی بخشیدند.
 

معرفی حضرت


نام، کنیه، القاب و نقش انگشتری حضرت: حضرت علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن ابیطالب (علیه‌السّلام) ، هشتمین امام از دوازده امامی هستند که منصوص از جانب خدا به واسطه پیامبر می‌باشند. کنیه ایشان ابوالحسن و خواص آن جناب را ابوعلی می‌گفتند. القاب ایشان رضا، صابر، زکی، ولی، وفی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو، الملک، کافی الخلق، رب السریر می‌باشد. در کافی به نقل از یونس آمده است که حضرت فرمود:
«نقش انگشتری من، ما شاء الله لا قوة الا بالله است»
و عده آی نقش انگشتری حضرت را حسبی الله ذکر کرده‌اند. در عیون اخبار الرضا آمده است که بزنطی می‌گوید:
به حضرت جواد (علیه‌السّلام) عرض کردم گروهی از مخالفین شما معتقدند که لقب رضا را مامون به پدر شما داد، چون راضی شد که ولیعهد او باشد. حضرت فرمود:
«به خدا دروغ گفته‌اند و کار نابجایی کرده‌اند. خداوند بزرگ او را رضا نامیده زیرا او مورد رضایت خدا بود در آسمانها و مورد پسند پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه طاهرین بود در زمین»
عرض کردم مگر تمام آباء و اجداد شما از ائمه طاهرین (علیه‌السّلام) مورد پسند خداوند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نبودند، فرمود:
«چرا؟»
عرض کردم پس چرا پدرت را بین آنها رضا لقب دادند؟ فرمود:
«چون مخالفین نیز او را چنان پسندیدند که دوستان و موافقین نیز پسندیده بودند. ولی این موفقیت برای هیچ کدام از آباء گرامش دست نداد. به همین جهت در میان ائمه به رضا ملقب شد»
(ادامه)

نویسنده : خادم
تاریخ : شنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۹
زمان : 18:26
مدرسه میثاق اندیشه منطقه 22 مجهز به کتابخانه محیط زیست گردید


مدرسه میثاق اندیشه منطقه 22 مجهز به کتابخانه محیط زیست گردید

در پی تصویب شورای دانش آموزان 

 

 

در جلسه ماهیانه شورای دانش آموزی دبستان میثاق اندیشه منطقه 22 تهران باحضور اقای غلامی مدیر دانش آموزان وعضوشورا و آقای مهمدس محمد شرافت مدیر عامل دوستاران آوای طبیعت استان تهران درمورخ 1395/1/29برگزارشد مصوبه شورای دانش آموزی مدرسه میثاق اندیشه به جمع مدارس محیط زیست تهران  در آمدند

درمورخه 1395/1/31 خانواده واولیادانش آموزان هم به جمع دوستاران طبیعت پیوستند

ودرتاریخ 1395/2/4 موفق با ایجاد کتابخانه محیط زیست  شدند

 

 


نویسنده : خادم
تاریخ : چهارشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۹
زمان : 16:22
نیاز فوری توجه مسولین به مشکلات زیست محیطی و پارک چتیگر منطقه 22 تهران


نیاز فوری توجه مسولین به مشکلات زیست محیطی و پارک چتیگر منطقه 22 تهران

http://ngo22tehran.blogfa.com/post/1725

مشارکت جمعی بین بخشی شهرداری تهران - وزارت نیرو ( سازمان فاضلاب  کشور)  ومنابع طبیعی  وچنگل بانی و استانداری  استان تهران-  سازمان برنامه بودجه برنامه وطرح های کوتاه مدت و بلند مدت وتامین اعتبارات مورد نیاز برای زیرساخت منطقه 22  از ضروریات میباشد

حضوروبازدید معاونین محترم شهرداری منطقه 22 و کارشناسان فنی همراه و شهردار ناحیه ۴ ...وهیات مدیره پارسیا.. از رها شدن فاضلاب های مناطق  مسکونی بالادست و بلوار طبیعت شمال غربی دریاجه شهدای خلیج فارس ....

 ازجمله  تهدیدی  برای  پروژه آرتمیس باعث خسارات بالایی ایجاد نموده  وهمچنین  دریاچه ...در تاریخ سه شنبه دهم تیر ماه ۱۳۹۹داشتند 

پیشنهادات بشرح زیر مطرح شد

1- طرح جامع جمع آوری انتقال وتصفیه و استفاده مجدد فاضلاب  

2- تامین آب مورد نیاز پارگ چنکلی چیتگر 

تهیه کتتده / محمد شرافت چهارشنبه  11 تیر  1399


نویسنده : خادم
تاریخ : چهارشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۹
زمان : 16:17
آقای حاج امرالله حاجی نجف 


آقای حاج امرالله حاجی نجف 

 

متولد سال 1343 در شهرستان شوشتر  دارای تحصلات کارشناسی تربیت بدنی  خدمت در وزارت  وزرش وجوانان  - ساکن تهران 

جانباز 55 درصد 

آزاده 6 سال دفاع مقدس 

 

تهیه کننده / محمد شرافت سه شنبه دهم تیر ماه سال 1399


نویسنده : خادم
تاریخ : چهارشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۹
زمان : 3:8
​   مقاله برگزیده  حرم امام رضا  ​


مقاله برگزیده

حرم امام رضا


حرم امام رضا

درباره سابقه تاریخی حرم مطهر، مورخان و نویسندگان اقوال بسیار نقل کرده‌اند، برخی از تاریخ نویسان بر این عقیده‌اند که بقعه مبارکه حضرت رضا علیه‌السّلام پس از وقایع و حوادث مهم خراسان که در طول قرن‌ها به وجود آمد، در معرض تحولاتی قرار گرفت و به واسطه تاخت و تاز اقوام مختلف و لشکرکشی‌ها به سرزمین خراسان، مانند تهاجم‌های سبکتکین و غزهای ترکمان و مغول‌ها بارها به کلی ویران و سپس بازسازی گردید.
 

پیشینه تاریخی


نویسندگان دیگر بر این نظرند که خرابی‌های وارده از تهاجم‌ها به گونه‌ای نبوده است که بنای بقعه را به کلی ویران کند، بلکه برخی حملات، خرابی‌هایی در قسمت فوقانی ایجاد کرده‌اند و به قسمت تحتانی دیوارها آسیبی نرسیده است، پایه‌های بقعه همان بنای اولیه است که ابتدا شالوده اصلی آن را با گل چینه ساخته‌اند و به دفعات قسمت‌هایی از دیوارهای آن مرمت شده و تزیین یافته است.
قراین و شواهد نشان می‌ دهد که نظر اخیر بیشتر مقرون به صحت است و نظریه تخریب کامل بقعه منوره دور از واقعیت است، چه اولا در ادوار مختلف گروهی از مورخان و جغرافیدانان و جهانگردان، شخصا مرقد مبارک امام علیه السلام را از نزدیک دیده و توصیف کرده‌اند.
ثانیا، آثار و سبک‌های گوناگون و فنون معماری و کاشی کاری قرون مختلف مانند آثار معماری غزنویان و سلاجقه و عهد تیموریان در حرم موجود است و در آخر عبارات مکتوب بر کاشی‌های نفیس و ممتاز بعضا نام بانی و تاریخ‌های ۵۱۲، ۶۱۲ و ۷۶۱ هجری نوشته شده است.
ثالثا، اگر بقعه منوره بکلی ویران شده بود، با توجه به این که اثری از گور هارون برجای نمی‌ ماند، بانیان و ارادتمندان به امام علیه‌السّلام که پس از آن، اقدام به احداث مجدد بنا نمودند، می‌توانستند از نظر معماری در ساختن مجدد دیوارها به گونه‌ای عمل کنند که قبر مطهر امام علیه‌السّلام در وسط بنای جدید واقع شود. در صورتی که وضع فعلی بقعه منوره چنین نیست و همان گونه است که مامون برای قبر پدرش در سال ۱۹۳ ه. ق در نظر گرفت و ده سال بعد که حضرت به شهادت رسید پیکر مقدس او را در داخل بقعه در قسمت بالاسر هارون به خاک سپردند، در نتیجه خاکسپاری پیکر مطهر حضرت، تنگنایی در محل بقعه و بالای سر مبارک به وجود آمد که تا این اواخر باقی بود و در توسعه اخیر نسبتا وسعت یافت. بنابراین، سوابق و ادله قاطع و قراین موجود در بنا نشان می‌دهد که حرم و بقعه مبارکه از قدیم‌ترین بناهای مشهدالرضا است ولی البته گنبد مطهر در طول زمان بر اثر حوادث طبیعی و تهاجم‌های وحشیانه ویرانی‌های مکرر دیده است.
 

عصر غزنویان


به دنبال ترمیم و تزیین اساسی بقعه در عهد دیلمیان، به دستور سبکتکین (۳۸۷ـ۳۶۶) پادشاه غزنوی در قرن چهارم سقف و قسمتی از دیوار بقعه ویران شد و مردمان از زیارت حضرت منع شدند. اما شیعیان مخفیانه به زیارت قبر امام علیه‌السّلام ادامه دادند، در حالی که تا مدتها همچنان بقعه نیمه ویران باقی بود. تا این که سلطنت به سلطان محمود غزنوی رسید. می‌گویند او شبی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و یا به روایتی حضرت علی بن ابی طالب علیه‌السّلام را در خواب دید که او را مخاطب قرار داده و اشاره به آن گنبد ویران می‌کند و می‌فرماید تا کی چنین خواهد بود؟ گفته‌اند سلطان محمود صبح روز بعد معماری را به حضور طلبید و به طوس فرستاد. بنا به نوشته تاریخ بیهقی در سال ۴۰۰ ه. ق ابوبکر شهمرد بنای بقعه را بار دیگر بر روی بازمانده دیوارهای گلین با آجر می‌سازد و مناره‌ای هم بر آن اضافه می‌کند که این بنا هسته اصلی حرم مطهر را تشکیل می‌دهد.
 

عصر سلجوقیان


در این دوره اولین سنگ مزار امام علیه‌السّلام که متعلق به سال ۵۱۶ ه. ق است به ابعاد ۶• ۳۰• ۴۰ سانتی متر بر روی قبر مطهر نصب شد که کتیبه آن چنین است:
«امر بعمارة المشهد الرضوی علی بن موسی علیه السلام. العبد المذنب الفقیر الی رحمته ابوالقاسم احمدبن علی بن احمد العلوی الحسینی تقبل الله منه» این قطعه سنگ امروز در میان دیگر آثار تاریخی در موزه آستان قدس رضوی موجود است.
مهمترین واقعه این دوره حمله غزهای ترکمان به حرم مطهر رضوی بود. در سال ۵۴۸ ه. ق ترکان غز به مشهد و ناحیه طوس حمله کردند و همه شهر را به آتش کشیدند و بسیاری از مردم از جمله علما و بزرگان را کشتند. در این جریان به بنای حرم لطمه وارد شد که چند سال بعد شرف الدین ابوطاهر بن سعد بن علی قمی حاکم مرو در عهد سلطان سنجر (۵۵۷ـ۵۱۱ ه. ق) به مرمت آن همت گماشت.
(ادامه)

https://www.wikifeqh.ir/


نویسنده : خادم
تاریخ : سه شنبه دهم تیر ۱۳۹۹
زمان : 8:42
معجزه بزرگ قرن، موضوع مسابقه بزرگ کتابخوانی


معجزه بزرگ قرن، موضوع مسابقه بزرگ کتابخوانی

مسابقه بزرگ کتابخوانی "معجزه قرآن" با موضوع زندگینامه کربلایی کاظم ساروقی در حال برگزاری است.

معجزه قرآن، موضوع مسابقه بزرگ کتابخوانی

حجت الاسلام آسوده رئیس اداره قرآنی اداره کل اوقاف و امور خیریه استان مرکزی در گفت و گو با  خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک، گفت: مسابقه بزرگ کتابخوانی " معجزه قرآن " با موضوع زندگینامه معجزه بزرگ قرن مرحوم کربلایی محمد کاظم ساروقی در حال برگزاری است.

حجت الاسلام آسوده افزود: این رقابت که از ماه مبارک رمضان با مشارکت اداره اوقاف و امور خیریه و اداره میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان مرکزی آغازه شده تا ۱۸ مرداد مهلت دارد.

او اضافه کرد: مسابقه بزرگ کتابخوانی " معجزه قرآن " برای افراد ۹ سال به بالا با ۲۰ سال طراحی شده و علاقمندان به شرکت در این مسابقه می‌توانند به پایگاه اینترنتی http://ayatehagh.ir
مراجعه و شرایط و نحوه شرکت در مسابقه و کتاب موضوع مسابقه را مشاهده کنند.

https://www.yjc.ir/fa/news/7404485


نویسنده : خادم
تاریخ : یکشنبه هشتم تیر ۱۳۹۹
زمان : 10:41
امامزاده احمد بن موسی شاه‌چراغ مقاله برگزیده


مقاله برگزیده

امامزاده احمد بن موسی شاه‌چراغ


احمد بن موسی شاهچراغ

‌احمد بن موسی بن جعفر (علیه‌السلام)، از فرزندان امام کاظم (علیه‌السلام) است. پدر بزرگوارشان امام کاظم (علیه‌السلام)، او را بسیار دوست می‌داشت و ملکی را از خود به او بخشید و او را به بخشندگی و دلیری ستود.
 

معرفی اجمالی


«احمد بن موسی بن جعفر (علیه‌السلام)»، از فرزندان امام کاظم (علیه‌السلام) است و اصل وجود چنین فرزندی برای ‌حضرت و نیز تعریف و توثیق اجمالی ایشان در منابع کهن شیعی وجود دارد.
بیش از هزار و دویست سال است که منطقه فارس متبرک به وجود احمد بن موسی است. او یکی از شخصیت‌های معنوی و از رجال بزرگ شیعه به شمار می‌رود. احمد فرزند و برادر امام و فرزند و برادر شهید است. پدرش موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) یگانه عصر و هفتمین ستاره آسمان ولایت و مادرش‌ام احمد از زنان فاضله دوران خویش است.
 

رابطه با پدر


در خصوص رابطه ایشان با پدر بزرگوارش، روایت شده ‌است که امام موسی کاظم (علیه‌السلام)، او را بسیار دوست می‌داشت و ملکی را از خود به او بخشید و او را به بخشندگی و دلیری ستود.
شیخ مفید (۴۱۳ ق) در این‌باره می‌گوید: احمد بن موسی، سیّدی کریم و جلیل و صاحب ورع بوده و حضرت ابوالحسن موسی (علیه‌السلام) او را دوست می‌داشت و مقدم می‌شمرد و یک قطعه زمینی همراه با آب آن، معروف به یسیره به او بخشیده بود. گزارش شده که احمد بسیاری از بردگان را از مال خویش آزاد نمود.
اسماعیل بن موسی بن جعفر (علیه‌السلام) می‌گوید: «…پدرم پیوسته به او نظر داشت و او را پاس می‌داشت و از او غافل نمی‌شد».
 

فضیلت مادر


سید جعفر آل بحرالعلوم (۱۳۷۷ ق)، درباره مادر ایشان نقل کرده است: مادر احمد بن موسی، از زنان بسیار محترم بود که او را ام احمد می‌نامیدند. حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام)، به او علاقه زیادی داشت، وقتی از مدینه به بغداد رفت، امانت‌های امامت را به او سپرده، فرمود: «هر کس در هر موقع آمد و این امانت‌ها را از تو خواست، بدان من از دنیا رفته‌ام و او جانشین من است و امامی ‌است که اطاعتش بر تو و سایر مردم واجب است».
وقتی ‌هارون، امام کاظم (علیه‌السلام) را در بغداد مسموم کرد، حضرت رضا (علیه‌السلام)، از‌ ام احمد امانت‌ها را خواست. ‌ام احمد گفت: وای پدرت شهید شد؟ فرمود: «آری؛ اکنون از دفن او فارغ شدم، آن امانت‌هایی که پدرم موقع رفتن به بغداد در اختیارت گذاشت بیاور، من جانشین او و امام به حق بر جن و انس هستم». ‌ام احمد گریبان چاک‌زده، امانت‌ها را تحویل داد و با آن‌جناب به امامت بیعت کرد.
 

ویژگی‌های امامزاده


احمد بن موسی، در عبادت حق، پرهیزکاری، زهد، کرامت نفس و جوانمردی زبانزد همگان بود و بزرگواریش سبب گردید، در طول حیاتش مردم دو بار به عنوان امام با او بیعت کنند و در هر دو بار او مردم را به مسیر صحیح هدایت کرد.
پس از هجرت حضرت رضا (علیه‌السّلام) چون تحمل فراق برادر برایش ناگوار شد، با عده زیادی راهی ایران شد و نزدیکی شیراز گرفتار حیله گری‌های مامون شد و احمد پس از نبردی نابرابر به شهادت رسید و به دلیل خفقان موجود تا سال‌ها قبرش بر شیعیان مخفی ماند،
تا این که در زمان «عضدالدوله دیلمی» و در پی واقعه‌ای شگفت، قبر آن بزرگوار آشکار شد.
از آن زمان تا کنون، شیعیان، به ویژه فارس‌نشینان به سان پروانگان به گرد بارگاه نورانی آن حضرت در طوافند. کراماتی که شیعیان با توسل به این بزرگوار مشاهده کرده‌اند موجب شده است تا علاقه‌مندان آن حضرت از راه‌های دور و نزدیک به زیارت او بیایند و کسب فیض نمایند. مردم فارس نیز از این که پذیرای زیارت‌کنندگان اویند، همیشه بر خود می‌بالند.
 

هجرت به ایران


امام رضا (علیه‌السّلام) در سال ۱۸۳ ق. و در ۳۵ سالگی عهده دار امامت شیعیان شد. دوره امامت ایشان که بیست سال بود، مصادف با خلافت‌ هارون‌الرشید، محمد امین و مامون بود. بعد از مرگ محمد امین پس از کشمکش‌ها و شورش‌های مختلف خلافت به دست مامون افتاد. اما او از ناحیه علویان هراس داشت و دلیل اصلی آن نیز موقعیت معنوی امام رضا (علیه‌السّلام) بود. مامون تصمیم گرفت، حکومت خود را از ناحیه علویان در امان نگه دارد. مطمئن‌ترین راه نزدیکی به امام رضا (علیه‌السّلام) و آرام نگه‌داشتن علویان، را انتخاب کرد.
او در سال ۲۰۰ هجری قمری امام رضا (علیه‌السّلام) را بر خلاف میل قلبی اش مجبور کرد تا از مدینه به مرو هجرت کند. عموم شیعیان نیت باطنی مامون را نمی‌دانستند و همین جهل عمومی، سبب گردید سیل هجرت سادات و علویان به سوی ایران سرازیر شد. در این میان دو کاروان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. یکی کاروانی که سرپرستی آن به عهده حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) بود و دیگری، کاروانی که به کاروانسالاری احمد بن موسی (علیه‌السّلام) روانه ایران شد. تعداد جمعیت کاروان احمد بن موسی (علیه‌السّلام) ظاهراً قابل توجه بوده است. در برخی منابع جمعیتشان را تا پانزده هزار نفر هم نوشته‌اند. تعداد زیادی از سادات و نزدیکان امام هشتم علاوه بر احمد و محمد و حسین از فرزندان امام کاظم (علیه‌السّلام) در این کاروان حضور داشتند.
(ادامه)

https://www.wikifeqh.ir/


نویسنده : خادم
تاریخ : یکشنبه هشتم تیر ۱۳۹۹
زمان : 10:3
    مقاله برگزیده  شهید بهشتی


مقاله برگزیده


شهید بهشتیشهید بهشتی

شهید "آیة الله دکتر حسینی بهشتی" در دوم آبان ماه ۱۳۰۷ هـ. ش در خانواده‌ای روحانی و متدینی در اصفهان دیده به جهان گشود. پدر بزرگ مادرش مرحوم "حاج میر محمد صادق مدرس خاتون آبادی" از مراجع و مجتهدین طراز اول عصر خویش به شمار می‌آمد. وی تحصیلاتش را در مکتب خانه و در سن چهار سالگی آغاز و به علت سرعت یادگیری به عنوان نوجوانی تیزهوش در بین خانواده و دیگران شناخته شد.
 

پدر و مادر


پدرش از روحانیون اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود و به کارهای مذهبی مردم می پرداخت و برای تبلیغ و رسیدگی به مسائل شرعی، به روستاهای اطراف اصفهان می رفت و به فعالیت دینی، سخنرانی و بیان احکام مشغول بود و نماز جماعت اقامه می کرد و مشکلات آنان را برطرف می ساخت.
مادرش نیز زنی پاکدامن و پرهیزکار بود و در انجام احکام شرعی و آداب اسلامی دقت نظر داشت. این بانوی محترم دختر حضرت آیة الله حاج میر محمد صادق خاتون آبادی است. ایشان از مراجع بزرگوار و محققان صاحب نام بود.
 

آغاز تحصیل


کودکی چهار ساله بود اما با همسالان خود تفاوت داشت. اخلاق نیک او حکایت از آینده درخشانش می کرد. ایشان تحصیلات را در چهار سالگی در مکتب خانه ای آغاز نمود. خیلی سریع خواندن و نوشتن و روخوانی قرآن را فرا گرفت. تا اینکه بعدها به دبستان دولتی رفت و هنگامی که امتحان ورودی از او گرفتند گفتند باید به کلاس ششم برود ولی از نظر ما نمی تواند. بنابراین او را برای کلاس چهارم پذیرفتند. پس از آنکه تحصیلات دبستانی را به پایان رساند. در امتحان ششم ابتدایی شهر، نفر دوم شد. سپس به دبیرستان سعدی رفت و سال اول و دوم را در دبیرستان گذراند.
 

ورود به حوزه


در ۱۴ سالگی (۱۳۲۱ ش.) تحصیلات دبیرستان را نیمه تمام می گذارد و به یکباره مسیر زندگی اش عوض می شود و شوقی برای حضور در حوزه نور احساس می کند و به جرگه حوزویان در می آید تا با استفاده از فضای معنوی این پایگاه پاک، راه سعادت را در پیش گیرد و با مناجاتهای شبانه خویش در آن محیط روحانی، بتواند در هوای دوست پر و بالی بزند.
آقا سید محمد چهار سال در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل علوم دینی پرداخت و در این مدت کوتاه با پشتکار فراوان و استعداد درخشانی که داشت دروسی را که باید در مدت هشت سال خوانده شوند، در مدت چهار سال به پایان رساند و در ۱۸ سالگی برای تکمیل تحصیلات عالی و به دست آوردن دانستنیهای تازه به شهر مقدس قم عزیمت کرد تا در جوار پربرکت حضرت فاطمه معصومه علیه السلام و در محضر استادان گرانقدر، فیض کسب کند.
در مدرسه حجتیه در حجره ای ساده سکنی گزید و به درس و بحث مشغول گشت و با دوستانی چون شهید مطهری (ره) و امام موسی صدر آشنا شد و در مدت شش ماه بقیه دروس سطح (مکاسب و کفایه) را به پایان رساند و در سال ۱۳۲۶ در درس خارج فقه و اصول شرکت کرد. در همین سال با همفکری دوستانی چون شهید مطهری برنامه ای به منظور تبلیغ مذهبی در روستاهای دور افتاده، تنظیم کردند.
 

عطش دانش


هر چه که بیشتر می آموخت اندیشه او تشنه تر و عشق او به آموختن افزونتر می گشت. با اینکه در سال دوم دبیرستان تحصیلاتش را نیمه تمام گذاشته و به سوی حوزه شتافته بود، دوباره تصمیم گرفت که همزمان با درسهای حوزوی، فراگیری دروس ناتمام گذشته را نیز ادامه دهد. با کوشش فراوان و استعداد سرشار خویش آن دو مسیر علمی را با هم ادامه داد، به طور که در سال ۱۳۲۷ موفق به اخذ دیپلم ادبی گشت و در همان سال وارد دانشکده منقول و معقول (الهیات و معارف اسلامی کنونی) شد و در رشته فلسفه به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۳۰ موفق به اخذ دانشنامه لیسانس در رشته فلسفه شد.
ایشان پس از اخذ لیسانس از تهران به قم مراجعت نمود و در درس خارج فقه و اصول شرکت جست و به موجب علاقه فراوانی که با مباحث فلسفی و عقلی داشت در درس اسفار و الهیات شفا علامه طباطبائی حضور یافت و از شاگردان همیشگی آن درس به شمار می آمد و در شبهای پنجشنبه و جمعه با شهید مطهری و دیگر دوستان جلسه گرم و پرشوری بر پا کردند که نتیجه آن به صورت کتاب ارزشمند «اصول فلسفه و روش رئالیسم» با پاورقیهای شهید مطهری تنظیم و منتشر گردید.
پس از پنج سال تحصیل و تدریس در شهر مقدس قم، در سال ۱۳۳۵ وارد دانشکده الهیات شد و تا سال ۳۸ در آن دانشکده مشغول تحصیل در دوره دکترا بود، ولی پس از اتمام تحصیل در آن دانشکده بخاطر فعالیتهای چشمگیر فرهنگی، تبلیغی و سیاسی که در داخل و خارج کشور به عهده داشت، نتوانست از رساله دکترای خویش را ارائه دهد و این امر به تأخیر افتاد. سرانجام در تاریخ ۱/۱۱/۱۳۵۳ رساله دکترای خود را تحت عنوان «مسائل ما بعد الطبیعه در قرآن» با راهنمایی استاد شهید مرتضی مطهری ارائه و از آن دفاع کرد و موفق به اخذ دکترا در رشته فلسفه شد.
 

تدوین کتب درسی


زمانی که سردمداران وابسته به غرب بر آن بودند که جامعه اسلامی ایران را به یک جامعه مادی غربی تبدیل کنند و با گذشت زمان، دین را به دست فراموشی سپارند. در چنین دورانی حساس دکتر بهشتی با همکاری دکتر باهنر در بخش برنامه ریزی کتابهای وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین کتاب دینی برای مدارس اقدام کرد و از این طریق نگذاشت گرد غربت بر روی این گوهر گرانبها بنشیند و نسل جوان را به فرهنگ غنی اسلام آشنا ساخت.
(ادامه)

https://www.wikifeqh.ir/


نویسنده : خادم
تاریخ : شنبه هفتم تیر ۱۳۹۹
زمان : 9:53
مقاله برگزیده  حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها)


مقاله برگزیده

حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها


)ولادت حضرت معصومه

‌حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)، دختر امام موسی کاظم (علیه‌السلام)، یکی از بانوان با فضیلت و با شخصیت خاندان اهل بیت (علیهم‌السّلام) می‌باشد.
 

معرفی اجمالی


پدر بزرگوار او حضرت «موسی بن جعفر» امام هفتم شیعیان می‌باشد. مادر گرامی حضرت معصومه «نجمه» مادر بزرگوار امام رضا (علیه‌السّلام) می‌باشد؛ نجمه از بانوان با فضیلت و از اسوه‌های تقوا و شرافت و از مخدرات کم‌نظیر تاریخ بشریت است.
حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) بعد از پدر، در سال ۱۷۹ تحت کفالت برادرش حضرت امام رضا (علیه‌السلام) قرار گرفت و تا سال ۲۰۰ (ه. ق) یعنی ۲۱ سال تمام، در کنار برادر بزرگوارشان به مقامات عالی و کمالات علمی و عرفانی و اخلاقی دست یافت.
 

تولد


درباره زمان تولد و وفات فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) آن چه مسلم است این است که زمان تولد آن حضرت پیش از سال یکصد و هفتاد و نه هجری بوده است زیرا بنابر نقل شیخ کلینی در شوال ۱۷۹ هارون الرشید امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) پدر حضرت معصومه (علیه‌السّلام) را از مدینه به بغداد برد و در آن‌جا در ماه رجب ۱۸۳ از دنیا رحلت فرمود. و بنابر مدت عمر حضرت معصومه که از ۲۳ سال کمتر است، نمی‌تواند بعد از سال ۱۷۹ باشد چون در آن سال‌ها پدرش در زندان بود.
پس تاریخ ولادت آن حضرت‌ به‌طور دقیق مشخص نیست ولی طبق اسناد به دست آمده ولادت آن حضرت را در مدینه در سال ۱۷۳ نقل می‌کنند.
 

فرزندان هم‌نام حضرت معصومه


درباره تعداد فرزندان حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) و این‌که چند تن از آن‌ها فاطمه نام داشته‌اند اختلاف است.
شیخ مفید تعداد آنان را سی و هفت تن ذکر کرده است؛ نوزده پسر و هجده دختر که دو تن از دختران، فاطمه نام داشتند.
فاطمة الکبری و فاطمة الصغری. حضرت فاطمه معصومه بعد از امام رضا (علیه‌السّلام) از دیگر فرزندان حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) فاضل‌تر و دارای مقامی شامخ‌تر می‌باشد.
 

دوران خردسالی


با گذشت ایام، حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) هم دوران خردسالی را پشت سر گذاشت و در این سال‌ها محل رشد آن حضرت خاندانی بود که او را با دریایی از علم و معرفت رو به رو ساخت.
ولی بیش از ده بهار از عمر شریفش نگذشته بود که پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسید و دریایی از غم و اندوه بر قلب شریفش فرو ریخت که در این ایام غم و تنهایی، تنها مایه تسلی او برادرش امام رضا (علیه‌السّلام) بود که ناگهان «مأمون» وجود اقدس امام هشتم را از کانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب کرد و به اقامت اجباری در خراسان وادار نموده.
حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) دوری یک ساله فراق برادر را تحمل کرد.
 

فضایل


۱) یکی از فرازهایی که بیانگر اوج عظمت و مقام حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) است، زیارت‌نامه‌ای است که حضرت رضا (عیه‌السلام) در مورد آن حضرت بیان فرموده‌اند. در فرازی از آن چنین آمده است: «یا فاطمة اشفعی لی فی الجنه فانِِّ لک عندا... شأناً من الشأن؛ ای فاطمه مرا در مورد ورود به بهشت شفاعت کن؛ چرا که در پیشگاه خداوند دارای مقامات و درجات بسیار ارجمندی هستی.»
۲) امام صادق (علیه‌السلام) این روایت را قبل از ولادت امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود: «وستدفن فیها امرأةٌ من اولادی تسّمی فاطمهٌ فمن زارها وجبت له الجنَّه؛ به زودی در قم بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دفن شود. کسی که مرقد او را زیارت کند بهشت برای او واجب گردد.»
 

راز ازدواج نکردن حضرت


حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) به هنگام هجرت حضرت امام رضا (علیه‌السلام) از مدینه به طوس ۲۷ ساله بودند. طبق وصیّت امام کاظم (علیه‌السلام) ازدواج دختران آن حضرت به مشورت و اجازه امام رضا (علیه‌السلام) بستگی داشت. چرا که آن حضرت به مصلحت خواهرانشان آگاهتر از دیگران بودند. برای حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) همسر مناسب و همتایی وجود نداشت. زیرا علاوه بر کفو دینی کفو فرهنگی و معنوی نیز نقش بسزایی در ازدواج صحیح دارد. شاید بر همین اساس امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «اگر خداوند متعالی علی (علیه‌السلام) را برای فاطمة الزهرا (سلام‌الله‌علیها) نمی‌آفرید، در سراسر زمین از حضرت آدم (علیه‌السلام) گرفته تا هر انسانی بعد از او همسر و همتای مناسبی برای فاطمه الزهرا (سلام‌الله‌علیها) پیدا نمی‌شد.»
(ادامه)

https://www.wikifeqh.ir/


نویسنده : خادم
تاریخ : دوشنبه دوم تیر ۱۳۹۹
زمان : 12:21
"شادی‌های گروهی را باید خلق کرد"


یادداشتی به بهانه جشن روشنا:

 "شادی‌های گروهی را باید خلق کرد"

 

تاريخ : یکشنبه یکم تیر ۱۳۹۹

یادداشتی به بهانه جشن روشنا:

 

 
"شادی‌های گروهی را باید خلق کرد"
سیدحسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران( روزنامه آرمان ملی.۱ تیر۹۹.صفحه اول)

تاملي بر زندگي نياکان ما نشان مي‌دهد که شادي جزء اجتناب‌ناپذير زندگي آنان بود به‌گونه‌اي که هر مناسبتي را بهانه مي‌کردند تا بتوانند شادي خلق کنند و اين حامل اين پيام بود که من و شما مي‌توانيم شادي و نشاط را در جامعه تزريق کنيم. ما الان در شرايطي داريم زندگي مي‌کنيم که فشارها و استرس‌هاي متعددي را به دليل سبک زندگي که داريم، گسترش شهرنشيني، گسترش تکنولوژي و فناوري، فردگراتر شدن همه ما، اين شرايط زمينه‌هايي را فراهم کرده که ما از شادي‌هاي گروهي کمتر استفاده کنيم. لذا بايد فرصت‌ها را شناخت و حتي فرصت‌ها را براي شادي خلق کرد. شادي يکي از مهم‌ترين نيازهاي ماست، شادي حق ماست و ما بايد تلاش کنيم تا با استفاده از تمام ظرفيت‌هاي فرهنگي، قومي، اجتماعي براي ايجاد نشاط و شادابي در جامعه استفاده کنيم. هميشه تاکيد کرده‌ام که هر نوع شادي بايد در چارچوب، قوانين و مقررات و فرهنگ حاکم در جامعه‌اي باشد که هر کدام از ما داريم در آن زندگي مي‌کنيم ولي نه کسي حق دارد شادي را از ما بگيرد و نه ما بايد اجازه دهيم کسي شادي را از ما بگيرد. يکي از مناسبت‌ها که کمتر مورد توجه قرار گرفته و به انقلاب تابستاني معروف هست، بلندترين روز سال يعني اول تيرماه هر سال است که در منابع علمي به انقلاب تابستاني معروف است. طبيعتا بلندترين روز سال هم مي‌تواند وضعيتي مانند شب يلدا پيدا کند. چند سالي است که در قالب جشن «روشنا» که همان بلندي نور و خورشيد است ما در تهران مراسمي برگزار مي‌کنيم. با همت موسسه فرهنگي هنري پارپيرار امسال تلاش بر اين است که با توجه به شرايطي که در کشور داريم و امکان دور هم بودن فراهم نيست، با استفاده از ظرفيت فضاي مجازي بتوانيم اين فضاي شادمانه را در سطح ملي ايجاد کنيم. گويا اول تير، روز جهاني موسيقي هم هست، به اين بهانه يک برنامه شادمانه‌اي در فضاي مجازي اينستاگرام يکشنبه ساعت 7 تا 9 شب قرار است برگزار شود. اگر هر کدام از ما عامل به ايجاد فضاي شادمانه باشيم، مي‌توانيم بخشي از استرس‌ها و فشارهايي را که به انحاي مختلف در زندگي روزمره با آنها مواجه هستيم و به ما وارد مي‌شود کنترل و مديريت کنيم و استرس‌هايمان را بتوانيم کاهش دهيم. اين به منزله درک نکردن شرايط موجود نيست. اين به منزله اين نيست که بگوييم در اين شرايط کي حال شادي دارد؟ اينها را کنار بگذاريم. همه جوامع و زندگي‌ها را که مطالعه کنيم، شرايط و بحران‌هاي متعددي را تجربه کرده‌اند، آنچه مي‌تواند کمک کند تا عوارض منفي اين فضاها کمتر شود، اتفاقا ايجاد فضاهاي شادمانه و بانشاط با استفاده از تمام ظرفيت‌هاي آن جامعه است و امروز جشن «روشنا» يا انقلاب تابستاني مي‌تواند بهانه ديگري باشد که ما فرصت ديگري را براي شادي‌هاي گروهي در کنار شادي‌هايي که به مناسبت‌هاي قومي، ملي و مذهبي داريم، ايجاد و ترويج کنيم. باشد که همه اينها زمينه‌اي را فراهم کند که دل ما شادتر، جامعه ما بانشاط‌تر و مردم ما در فضاي شادمانه به زيستن اجتماعي را تجربه کنند.


نویسنده : خادم
تاریخ : یکشنبه یکم تیر ۱۳۹۹
زمان : 10:19


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.