انجام امورفرهنگی  اجتماعی  و محیط زیست  وسلامت محیط




نویسنده : خادم
تاریخ : دوشنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۷
زمان : 21:43
بصائر (قرآن)


 

مقاله برگزیده


بصائر (قرآن)


بصائر، یکی از اسامی قرآن است.

تعریف


«بصائر» جمع بصیرت به معنای بینش است و بر چیزهایی مانند «دلیل و پند» اطلاق می‌شود که باعث بینش عقل و دلمی‌شوند.

از اسماء قرآن


قرآن، وسيله بینایی و بصيرت براى انسانها:
۱. قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ. مراد از «بصائر» قرآن است.
۲. وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحى‌ إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ. «هذا» اشاره به قرآن است كه «ما يوحى‌ الىّ» بر آن‌دلالت دارد.
۳. هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ.

علت بصائر نامیدن قرآن


قرآن کریم از این نظر «بصائر» نامیده شده است که به انسان توانایی درک حقایق عالم را ارزانی داشته، به او امکان می‌دهد راه هدایت را ببیند و باطل را جدا کند و بشناسد تا در اندیشه‌های خود دچار اشتباه و انحراف نشود. و به همین دلیل نیز نام دیگر قرآن را «تبصره» گفته‌اند: (تبصرة وذکری لکل عبد منیب)؛ "(تا) برای هر بنده توبه کاری بینش افزا و پندآموز باشد".
ادامه

 

نویسنده : خادم
تاریخ : شنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۷
زمان : 14:15
نصوص امامت امام عسکری (منابع امامیه)


نصوص امامت امام عسکری (منابع امامیه)


نصوص امامت امام عسکری (علیه‌السّلام) در منابع امامیه بر دو گونه است، تعدادی از نصوص، عمومی است و از ایشان به‌عنوان یکی از ائمه دوازده‌گانه نام می‌برد و پاره‌ای از اینها به‌طور ویژه از امامت آن حضرت سخن به‌میان آورده است. این نصوص در تعدادی از منابع معتبر حدیثی از جمله دو کتاب از کتاب‌های چهارگانه شیعه یعنی «کافی» کلینی و «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیهما) بازتاب دارد. اسناد تعداد قابل توجهی از این روایات، بر اساس دانش رجال معتبر است. در ادامه چند نمونه از این روایات بیان می‌شود.

درآمد


امروزه اختلاف مرکزی میان امامیه و سایر فرقه‌های اسلامی، پیرامون مساله امامت است. این مساله به نوبه خود اهمیت واکاوی از مستندات هر مذهب را می‌طلبد. آنچه در این میان برای هر فرد شیعی مهم می‌نماید، بررسی ادله و نصوص امامت امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) و دیگر پیشوایان اُمت اسلامی است.
گزارش‌های مربوط به امامت امام عسکری (علیه‌السّلام) در منابع امامیه، به دو بخش گزارش‌های کلی و اختصاصی تقسیم می‌گردد. این گزارش‌ها در تعدادی از منابع معتبر حدیثی از جمله دو کتاب از کتاب‌های اربعه امامیه یعنی «کافی» کلینی و «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیهما) به چشم می‌آید. نصوص امامت امام یازدهم، حجم قابل توجهی از میراث حدیثی امامیه را به خود اختصاص داده است به‌طوری که ملاحظه مجموع آنها، اطمینان به درستی آن را در پی دارد، به‌همین دلیل نیازی به بررسی سندی تک تک آنها نمی‌باشد، در عین‌حال؛ همانطور که در ادامه خواهید دید، روایات معتبر بر اساسدانش رجال امروزی، در این‌باره متعدد وجود دارد. آنچه در پی می‌آید مقدار‌ اندکی از این گزارش‌ها است:

گزارش‌های کلی بر امامت ائمه


مقصود از گزارش‌های کلی، آن دست نصوص و روایاتی است که امامت تمامی ائمه (علیهم‌السّلام) از جمله امام عسکری (علیه‌السّلام) را ثابت می‌کند. این گزارش‌ها در سه دسته‌ کلی با نام‌های احادیث اثنی عشر، احادیث معراج و احادیث لوح جای می‌گیرد.

← احادیث اثنی عشر


دسته نخست، احادیث اثنی عشر است. مقصود از این دسته، احادیث «دوازده خلیفه» معروف و مصطلح [اثنی عشر خلیفه] نیست. مراد، آن دسته روایاتی است که به مناسبت‌های گوناگون، نام‌های دوازده امام در آن ذکر گردیده است.

باید دانست؛ در دو دسته بعدی نیز اسامی دوازده امام آمده است اما با توجه به آنکه آن دو دسته هرکدام ناظر به یک جریان خاص بوده، در دو گروه مستقل آوردیم در حالی که دسته نخست به مناسبت‌های گوناگون صادر گشته و ناظر به یک جریان خاصی نبوده است، به‌همین دلیل آن را به‌طور مستقل و تحت عنوان «احادیث اثنی عشر» آوردیم.
در این قسمت چهار روایت از این سری احادیث از چهار مصدر حدیثی، کافی کلینی، من لا یحضره الفقیه و عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام) شیخ صدوق و کفایة الاثر مرحوم خزاز قمی، ارائه می‌شود. این روایات توسط امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد(علیهم‌السّلام)، به ثبت رسیده است. هر چهار روایت از نظر موازین دانش رجال معتبر و مورد قبولند. در ادامه متن روایات به همراه بررسی اَسنادشان تقدیم می‌گردد.
ادامه


نویسنده : خادم
تاریخ : شنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۷
زمان : 4:57
تأثير معنويت بر سلامت را جهاني كنيم  


تأثير معنويت بر سلامت را جهاني كنيم

 

آقاي محمد شرافت، عضو هيات مديره و خزانه دار خانه خيرين ايران همچنين كارشناس بهداشت و فعال مدني در حوزه سلامت معنوي، در گفت‌و‌گو با خبرگزاري ايكنا تصريح كرد: نقطه ضعف بزرگ مديريت سلامت در جهان امروز اين است كه تنها جامعه پزشكي را مسئول سلامت مردم در نظر مي‌گيرد و از خيل عظيم عوامل مؤثر بر سلامت چشم‌پوشي كرده است.

محمد شرافت با پرداختن به ورود معنويت به سلامت، اظهار كرد: بعد معنوي چه در جايگاه‌هاي فردي و چه در ابعاد جمعي جاي خود را در مستندات علمي سلامت پيدا كرده و اين در حالي است كه اين امر هنوز عملي نشده است.
او افزود: به‌ تازگي در مجامع علمي مسئله «عوامل اجتماعي مؤثر بر سلامت» نيز سر از خاك بيرون آورده كه البته قادر به تعريف و تبيين سلامت معنوي نيست. دليل آن هم احتمالاً سردمداري سلامت بهداشت جهاني از سوي كساني است كه ابعاد معنوي و اثرات آن را بر سلامتي خوب نشناخته و توان برنامه‌ريزي براي اين مقوله را ندارند؛ بنابراين اين وظيفه برعهده دينداراني قرار مي‌گيرد كه بتوانند ابعاد سلامت معنوي را در جامعه به‌ خوبي روشن و آن را جهاني كنند.
اين فعال مدني در ادامه گفت: سلامت معنوي بعد فراموش‌شده بهداشت جهاني است؛ قطعاً همه ما شاهد توكل و توسل بيماران به ذات حق تعالي و معصومين(ع) بوده‌ايم، اما قادر به ارائه مستند علمي درباره تأثير اين امر بر بيمار نيستيم و يا در كل از ميزان و اهميت تأثير اعتقادات مذهبي و معنوي بر سلامت بي‌اطلاعيم؛ اين نقصان امروز بيش از هميشه در ساختار مديريت سلامت نمايان شده است؛ به‌ طوري‌ كه نيازمند اقدامي كارشناسانه و عملي با مشاركت جمعي حوزه‌هاي علميه در سراسر جهان، جامعه پزشكي و تمام افراد مطلع و آگاه در اين زمينه هستيم.
محمد شرافت با بيان اينكه معنويت در تسكين و درمان آلام و دردهاي روحي و جسمي انسان مؤثر است، گفت: شاهد توكل و توسل بيماران به ذات حق تعالي و معصومين‌ (سلام ا... عليهم الاجمعين) بوده‌ايم و بسيار شنيده‌ايم كه بيماران آگاهانه و با اعتقاد همه چيز را به حضرت حق واگذار و از او طلب شفا مي‌كنند. اما اگر از ما بپرسند چه جايگاهي براي شفاي بيماران در ابعاد معنوي قايل هستيم، تقريباً بايد اذعان كنيم كه مستند علمي براي آن‌ها تهيه نكرده‌ايم و اصولاً نمي‌دانيم و يا نمي‌توانيم از ميزان تأثير اعتقادات مذهبي و معنوي بر سلامت مطلع شويم و آن را به‌ كار گيريم.

او توضيح داد: اين نقصان امروز بيش از هميشه در ساختار مديريت سلامت نمايان شده است. به همين جهت دنياي پيشرفته پيش‌قراول بهره‌گيري از اين ابعاد شفابخش شده‌ و شاهد مقالات متعددي از جهان غرب و يا كشورهاي پيشرفته آسيايي به‌ ويژه ژاپن و هندوستان در اين زمينه هستيم.

شرافت با تأكيد بر ضرورت اقدامي علمي، كارشناسي و عملي براي جلب توجه جامعه جهاني به مقوله سلامت معنوي گفت: اين اقدام به كار جمعي با مشاركت، همياري و هم‌افزايي كارشناسان علوم پزشكي، علوم انساني، مدرسين حوزوي و همكاري حوزه‌هاي علميه ايران با جهان اسلام و نيز مشاركت صداوسيما، دانشگاه‌هاي علوم پزشكي، دانشگاه‌هاي علوم انساني، مؤسسه بين‌المللي مطالعات اسلامي و همراهي سازمان جهاني بهداشت WHO نياز دارد.

 http://salamatmanavet.blogfa.com/


نویسنده : خادم
تاریخ : چهارشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۷
زمان : 8:1
هفته بسیج مراسم سخنرانی آقای امیدوار


قابل توجه خانمها وآقایان
دوشنبه شب بعداز نماز مغرب وغشا در مسجد علی بن ابیطالب ( ع )
مراسم سخنرانی آقای امید وار موضوع سخرانی مسایل روز
ودر پایان از سرکار خانم شهید همدانی
تجلیل بعمل خواهد آمد


نویسنده : خادم
تاریخ : پنجشنبه پانزدهم آذر ۱۳۹۷
زمان : 15:15
محمد مفتح


 

محمد مفتح



شهید آیة الله دکتر مفتح در زمره عالمانی است که عمرشریف خویش را در راه احیای معارف اسلامی و نشرفرهنگ اهل بیت به کار گرفته و در سنگرهای گوناگون به ستیز با جهل و تباهی و ستم پرداخته اند. آن اسوه فضیلت برای آنکه دانشگاه را از تهاجم فرهنگی استعمارو علفهای هرز طاغوتی نجات دهد چشمه هایی از ارزشهای والای دینی را در این کانون اندیشه، جاری ساخت و در عصری که نغمه جدایی دین از دانش سازگردیده بود و شب پرستان کوردل با تبلیغات نفاق افکنانه خویش بذر تنافر و ضدیت بین حوزه و دانشگاه می پاشیدند نامبرده این دو کانون را به هم پیوند داد و فرهنگ حاکم بر دانشگاه را که ارمغان غرب بود متحول ساخت و باورهای دینی را بر فضای آن حاکم نمود و به مصداق «زکاة العلم نشره» جرعه هایی از اندیشه هایی را که در حوزه آموخته بود به کام دانشجویان شیفته فضیلت سرازیر نمود. این نوشتار گذری دارد بر زندگی و آثار آن شهید دانشمند.

از ولادت تا تحصیل


روحانی فرزانه و عالم متعهد مرحوم حاج شیخ محمود مفتح از واعظان مشهور همدان بود که در نهایت اخلاص و صداقت روزگار می گذراند و چون وی در ادبیات عرب و فارسی تبحر داشت اشعار زیادی در مدح و منقبت و رثای اهل بیت سروده که ضمن زیبایی های لفظی از مضامین عالی و تاریخ صحیح ائمه و احادیث معتبر سرچشمه گرفته بود. وی علاوه بر سخنوری و وعظ در حوزه علمیه همدان به تدریس مشغول بود. در سال ۱۳۰۷ ش. در خانهچنین ادیب فاضل و وارسته فرزندی دیده به جهان گشود که او را محمد نامیدند. دانش طلبی در سایه معنویت و تربیت و در پرتو فضیلت از همان دوران صباوت، حلاوت جان این کودک گردید.
او روی آوردن به علم و آراسته گردیدن به صفاتی پسندیده را از پدری عالم و مادری نیکوسرشت در کلاس باصفای خانواده آموخت، از هفت سالگی پایش به مدرسه گشوده شد و در زمینه ادبیات از پدر ادیب و شاعر خویش بهره مند گردید شهید مفتح پس از فراگیری مقدمات علوم عربی، فقه و بخشی از منطق نزد پدر و اساتید وقت حوزه همدان به سال ۱۳۲۲ ش. به آشیانه اهل بیت - قم مقدس - مهاجرت نمود و در مدرسه دارالشفاء و در حجره ای محقر و نمناک اقامت گزید و همچون دیگر جویندگان معارف دینی با جدیت و اهتمامی درخور اهمیت به کسب علوم و مکارم پرداخت.
ذوق سرشار و استعداد عالی به همراه کوشش پرجوش و وجود اساتید برجسته سبب آن گردید تا مفتح به صورت شگفت انگیز و شایان توجهی دروس حوزه از جمله رسائل، مکاسبو کفایه را طی سالهای ۱۳۲۴ - ۱۳۲۲ ش. فراگیرد و خود در زمره اساتید حوزه علمیه قمقلمداد گردد.
ایشان عرفان و دروس خارج فقه و اصول را در عالی ترین سطح نزد، رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) فراگرفت. مرحوم مفتح علاوه بر روابط شاگردی و استادی، با امام پیوندی صمیمانه داشت و آن روح قدسی به ایشان علاقه و عنایت داشتند و در مدتی که امام امتدر نجف به سر می بردند وی به طریقی با رهبری و اسوه خویش ارتباط بر قرار کرد. پیامی که حضرت امام به مناسبت شهادت این دانشور ارزشمند صادر نمودند. مبین این رابطه است.
دکتر مفتح در آن اختناق خطرناک رژیم ستم شاهی چه در برنامه های علمی و پژوهشی و چه جلسات سخنرانی و تلاشهای تبلیغی اصرار و ابرام داشت که نام امام خمینی (قدس سره) مطرح شود و در مسجد قبای تهران صریحا و بدون هیچگونه واهمه ای در سالهای قبل از انقلاب نام آن بزرگوار را بر زبان جاری می ساخت. مرحوم مصطفی زمانی نوشته است که نه تنها مفتح خود چنین روش را بکار می بست بلکه در انجمن اسلام شناسی اعضاء را تقویت می کرد تا به کمال شهامت نه تنها مقاصد او را تقویت کنند، بلکه نامش را هم در کتابها بیاورند.
ادامه


نویسنده : خادم
تاریخ : پنجشنبه پانزدهم آذر ۱۳۹۷
زمان : 15:5
یونس کوچک خان جنگلی


 

مقاله برگزیده

 

یونس کوچک خان جنگلی



در سال ۱۲۹۸ق در خانه میرزا بزرگ، در محله «استاد سرا» ی رشت فرزندی دیده به جهان گشود که نامش را «یونس» نهادند

زندگی نامه


یونس پس از آنکه خواندن و نوشتن را فرا گرفت، در سنین نوجوانی یا جوانی وارد حوزه علمیه رشت شد و به فرا گیری علوم اسلامی اشتغال ورزید یونس سالیانی در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد و مدرسه جامع رشت به یادگیری ادبیات عرب،منطق ،فقه واصول پرداخت و مدتی در یکی از حجرههای طبقه اول مدرسه نایب الصدر، واقع در بازار زرکشان سکونت داشت «تحصیلات مقدماتی را تا تاریخ ۱۳۱۲ق در مدارس رشت فراگرفته، از آن پس به تحصیلات عالیه از صرف و نحو و معانی و بیان و منطق و مختصری از اصول و فقه شروع نمود»
او در سال ۱۳۲۲ق در عالیترین درس دوره سطح حوزه علمیه، کفایة الاصول شرکت کرد استادش آیةالله سید عبدالوهاب صالح ضیاءبری (۱۲۹۴ - ۱۳۵۷ق) مجتهد فرزانه صومعه سرا، جزو جوانترین مجتهدان گیلانی بود که در ۲۸ سالگی به اجتهاد رسیده بود وی که شاگرد آخوند خراسانی بود، تحت تاثیر افکار انقلابی استادش رهبری روحانیت رشت را در انقلاب مشروطه به عهده داشت یونس نیز تحت تاثیر افکار استادش از ابتدای نهضت مشروطه، به خیل مشروطه طلبان پیوست
شاگرد استاد سرا سالیانی نیز در حوزههای علمیه قزوین و تهران به فراگیری علوم اسلامی اشتغال ورزید میتوان حدس زد که وی در ماجرای فتح تهران در انقلاب مشروطه (۱۳۲۶ق) در حوزه علمیه قزوین مشغول تحصیل بوده و همراه سپاه مشروطه طلبان گیلانی که برای فتح تهران حرکت کرده بودند، مدتی در پی فتح قزوین در این شهر مانده است
یونس مدتی در مدرسه صالحیه قزوین و مدتی نیز در مدرسه محمودیه تهران ادامه تحصیل داد با توجه به اینکه وی دوره سطح را قبل از انقلاب مشروطه فرا گرفته بود، می‌توان حدس زد که سالیانی نیز در حوزه های علمیه قزوین و تهران، در درس خارج فقه و اصول شرکت کرده باشد تحصیل او در حوزه علمیه تهران به احتمال زیاد پس از فتح تهران (۱۳۲۷ ق) یا پس از تعطیلی مجلس و اشغال ایران توسط روسیه به دنبال اولتیماتوم - که وی مدتی به تهران تبعید شده بود - (۱۳۳۰ق) بوده است بنابراین گمان میرود وی ده سال، (۱۳۲۴ - ۱۳۳۴ق) در درس خارج فقه و اصول شرکت کرده باشد

یونس در شکم ماهی


بیداد پادشاهان قاجاریه و بی کفایتی آنان موجب شده بود تا مردم در اندیشه قیام برآیند ستمهای شاهزادگان که بیشتر آنها فرمانروایی استانی از کشور را در دست داشتند، عیاشیهای شاه و سفرهای پرمخارج او به فرنگ که ثمرهاش استقراض خارجی و به یغما رفتن منابع طبیعی و افزایش مالیاتهای سنگین و کمر شکن وبود، سبب برپایی انقلاب مشروطه به رهبری روحانیت شد
مردم رشت از ابتدای انقلاب مشروطه قیام کردند روحانیون رشت در این قیام حضوری چشمگیر داشتند در آن زمان آیةالله سید عبدالوهاب ضیاء بری نایب رئیس انجمن ایالتی گیلان بودو یونس طلبه ای جوان بود که از ابتدای انقلاب مشروطه در رشت حضوری فعال داشت وی برای طلبه ها سخنرانی میکرد و آنها را به انقلاب دعوت می نمود حتی گفته شده است که وی به طلبه ها آموزش نظامی میداد
گیلان در جنبش مشروطیت بسیار پرتلاش بود آیةالله سید عبدالوهاب صالح ضیاءبری رهبری روحانیون رشت را در این نهضت عظیم بر عهده داشت
نخستین مجلس شورای ملی ایران در هیجدهم شعبان ۱۳۲۴ق تشکیل شد اما در سپیده دم ۲۴ جمادی الاولی ۱۳۲۶ق به دستور محمد علی شاه به توپ بسته شد رهبران مشروطه در تهران، از جمله آیةالله سید عبدالله بهبهانی و آیةالله سید محمد طباطبایی دستگیر شدند بسیاری از روحانیون مشروطه خواه تبعید یا زندانی شدند و برخی نیز بهشهادت رسیدند بدین سان استبداد صغیر شکل گرفت مراجع تقلید نجف فتوا به بازگرداندن مشروطه دادند
گیلان نیز خود را برای سرکوب استبداد آماده میساخت مشروطه خواهان گیلان در محرم۱۳۲۶ق با ترور سردار افخم (حاکم گیلان) رشت را تصرف کرده، کنترل ادارات و سربازخانه ها را به دست گرفتند

← حرکت مشروطه طلبان به سوی قزوین


مشروطه طلبان گیلان برای فتح تهران به سوی قزوین حرکت کردند پیشتازان به فرماندهی یونس در بین راه منجیل تا قزوین بارها با قوای دولت درگیر شدند خط شکنان مشروطه طلب به رهبری وی توانستند تا قزوین پیش روند در قزوین با رسیدن نیروهای کمکی، جنگ سختی در گرفت یونس در جنگلهای قزوین رشادت شایانی از خود نشان داد سرانجام دروازه قزوین گشوده شد و مشروطه طلبان آماده حرکت به سوی تهران شدند
سران مشروطه گیلان یونس را در پی دلاوریهای درخشانش در فتح قزوین به عضویت کمیسیون جنگ انجمن ایالتی گیلان و به ریاست مجاهدین گیلان منصوب کردند یونس در فتح تهران نیز فرماندهی شماری از رزمندگان را بر عهده داشت رزمندگان گیلانی به رهبری او در کرج و علی شاه عوض (شهریار) با سربازان حکومت مرکزی به جنگ برخاستند در پی نبردهای سهمگین، مشروطه طلبان گیلان پیروز شدند و در این هنگامه سپاه مشروطه طلب اصفهان نیز به نزدیک شهرتهران رسیدند سرانجام مشروطه طلبان گیلان و اصفهان در ۲۵ جمادی الاخر ۱۳۲۷ق تهران را تصرف کرده، به استبداد خاتمه دادند و محمد علی شاه که به روسیه گریخته بود، از سلطنت خلع و پسرش احمد میرزا به سلطنت رسید
ادامه


نویسنده : خادم
تاریخ : یکشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۷
زمان : 16:2
یونس کوچک خان جنگلی


 

مقاله برگزیده

 

یونس کوچک خان جنگلی



در سال ۱۲۹۸ق در خانه میرزا بزرگ، در محله «استاد سرا» ی رشت فرزندی دیده به جهان گشود که نامش را «یونس» نهادند

زندگی نامه


یونس پس از آنکه خواندن و نوشتن را فرا گرفت، در سنین نوجوانی یا جوانی وارد حوزه علمیه رشت شد و به فرا گیری علوم اسلامی اشتغال ورزید یونس سالیانی در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد و مدرسه جامع رشت به یادگیری ادبیات عرب،منطق ،فقه واصول پرداخت و مدتی در یکی از حجرههای طبقه اول مدرسه نایب الصدر، واقع در بازار زرکشان سکونت داشت «تحصیلات مقدماتی را تا تاریخ ۱۳۱۲ق در مدارس رشت فراگرفته، از آن پس به تحصیلات عالیه از صرف و نحو و معانی و بیان و منطق و مختصری از اصول و فقه شروع نمود»
او در سال ۱۳۲۲ق در عالیترین درس دوره سطح حوزه علمیه، کفایة الاصول شرکت کرد استادش آیةالله سید عبدالوهاب صالح ضیاءبری (۱۲۹۴ - ۱۳۵۷ق) مجتهد فرزانه صومعه سرا، جزو جوانترین مجتهدان گیلانی بود که در ۲۸ سالگی به اجتهاد رسیده بود وی که شاگرد آخوند خراسانی بود، تحت تاثیر افکار انقلابی استادش رهبری روحانیت رشت را در انقلاب مشروطه به عهده داشت یونس نیز تحت تاثیر افکار استادش از ابتدای نهضت مشروطه، به خیل مشروطه طلبان پیوست
شاگرد استاد سرا سالیانی نیز در حوزههای علمیه قزوین و تهران به فراگیری علوم اسلامی اشتغال ورزید میتوان حدس زد که وی در ماجرای فتح تهران در انقلاب مشروطه (۱۳۲۶ق) در حوزه علمیه قزوین مشغول تحصیل بوده و همراه سپاه مشروطه طلبان گیلانی که برای فتح تهران حرکت کرده بودند، مدتی در پی فتح قزوین در این شهر مانده است
یونس مدتی در مدرسه صالحیه قزوین و مدتی نیز در مدرسه محمودیه تهران ادامه تحصیل داد با توجه به اینکه وی دوره سطح را قبل از انقلاب مشروطه فرا گرفته بود، می‌توان حدس زد که سالیانی نیز در حوزه های علمیه قزوین و تهران، در درس خارج فقه و اصول شرکت کرده باشد تحصیل او در حوزه علمیه تهران به احتمال زیاد پس از فتح تهران (۱۳۲۷ ق) یا پس از تعطیلی مجلس و اشغال ایران توسط روسیه به دنبال اولتیماتوم - که وی مدتی به تهران تبعید شده بود - (۱۳۳۰ق) بوده است بنابراین گمان میرود وی ده سال، (۱۳۲۴ - ۱۳۳۴ق) در درس خارج فقه و اصول شرکت کرده باشد

یونس در شکم ماهی


بیداد پادشاهان قاجاریه و بی کفایتی آنان موجب شده بود تا مردم در اندیشه قیام برآیند ستمهای شاهزادگان که بیشتر آنها فرمانروایی استانی از کشور را در دست داشتند، عیاشیهای شاه و سفرهای پرمخارج او به فرنگ که ثمرهاش استقراض خارجی و به یغما رفتن منابع طبیعی و افزایش مالیاتهای سنگین و کمر شکن وبود، سبب برپایی انقلاب مشروطه به رهبری روحانیت شد
مردم رشت از ابتدای انقلاب مشروطه قیام کردند روحانیون رشت در این قیام حضوری چشمگیر داشتند در آن زمان آیةالله سید عبدالوهاب ضیاء بری نایب رئیس انجمن ایالتی گیلان بودو یونس طلبه ای جوان بود که از ابتدای انقلاب مشروطه در رشت حضوری فعال داشت وی برای طلبه ها سخنرانی میکرد و آنها را به انقلاب دعوت می نمود حتی گفته شده است که وی به طلبه ها آموزش نظامی میداد
گیلان در جنبش مشروطیت بسیار پرتلاش بود آیةالله سید عبدالوهاب صالح ضیاءبری رهبری روحانیون رشت را در این نهضت عظیم بر عهده داشت
نخستین مجلس شورای ملی ایران در هیجدهم شعبان ۱۳۲۴ق تشکیل شد اما در سپیده دم ۲۴ جمادی الاولی ۱۳۲۶ق به دستور محمد علی شاه به توپ بسته شد رهبران مشروطه در تهران، از جمله آیةالله سید عبدالله بهبهانی و آیةالله سید محمد طباطبایی دستگیر شدند بسیاری از روحانیون مشروطه خواه تبعید یا زندانی شدند و برخی نیز بهشهادت رسیدند بدین سان استبداد صغیر شکل گرفت مراجع تقلید نجف فتوا به بازگرداندن مشروطه دادند
گیلان نیز خود را برای سرکوب استبداد آماده میساخت مشروطه خواهان گیلان در محرم۱۳۲۶ق با ترور سردار افخم (حاکم گیلان) رشت را تصرف کرده، کنترل ادارات و سربازخانه ها را به دست گرفتند

← حرکت مشروطه طلبان به سوی قزوین


مشروطه طلبان گیلان برای فتح تهران به سوی قزوین حرکت کردند پیشتازان به فرماندهی یونس در بین راه منجیل تا قزوین بارها با قوای دولت درگیر شدند خط شکنان مشروطه طلب به رهبری وی توانستند تا قزوین پیش روند در قزوین با رسیدن نیروهای کمکی، جنگ سختی در گرفت یونس در جنگلهای قزوین رشادت شایانی از خود نشان داد سرانجام دروازه قزوین گشوده شد و مشروطه طلبان آماده حرکت به سوی تهران شدند
سران مشروطه گیلان یونس را در پی دلاوریهای درخشانش در فتح قزوین به عضویت کمیسیون جنگ انجمن ایالتی گیلان و به ریاست مجاهدین گیلان منصوب کردند یونس در فتح تهران نیز فرماندهی شماری از رزمندگان را بر عهده داشت رزمندگان گیلانی به رهبری او در کرج و علی شاه عوض (شهریار) با سربازان حکومت مرکزی به جنگ برخاستند در پی نبردهای سهمگین، مشروطه طلبان گیلان پیروز شدند و در این هنگامه سپاه مشروطه طلب اصفهان نیز به نزدیک شهرتهران رسیدند سرانجام مشروطه طلبان گیلان و اصفهان در ۲۵ جمادی الاخر ۱۳۲۷ق تهران را تصرف کرده، به استبداد خاتمه دادند و محمد علی شاه که به روسیه گریخته بود، از سلطنت خلع و پسرش احمد میرزا به سلطنت رسید
ادامه


نویسنده : خادم
تاریخ : یکشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۷
زمان : 16:2
سید حسن مدرس


سید حسن مدرس


سید حسن مدرس

شهید سید حسن مدرس بر حسب اسناد تاریخی و نسب‌نامه‌ای كه حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی(ره) تنظیم نموده از سادات طباطبایی زواره است كه نسبش پس از سی و یك پشت به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) می‌رسد و یکی از مهم‌ترین رجال علمی، مذهبی و سیاسی ایران در عصر مشروطه وپهلوی اول است. مدرس در زندگانی خویش همواره به مسائل اجتماعی و سیاسی نظر داشت. ‌وی در زمان مبارزه آزادی‌خواهان علیه حکومت استبدادی محمدعلی‌شاه با اتحاد با برخی از علمای اصفهان هم‌چون آقا نورالله اصفهانی و سردار اسعد، علیه اقبال‌الدوله کاشی، حاکم اصفهان، قیام کرده، پس از برقراری مشروطه به عضویت انجمن ولایتی اصفهان درآمد. ‌

معرفی اجمالی


سید حسن مدرس، از سادات طباطبایی، یکی از مهم‌ترین رجال علمی، مذهبی و سیاسی ایران در عصر مشروطه و پهلوی اول است که در ۱۲۸۷ق در روستای سرابه کچو از توابع اردستان اصفهان در خانواده‌ای تنگدست؛ اما متدین، روحانی و زراعت‌پیشه متولد شد. ‌ پدرش اسماعیل و جدش میر عبدالباقی از طایقه میر عابدین بودند که از زواره به این منطقه آمده و ساکن شده بودند. ‌ پس از چندی پدر به دلیل مشکلات به وجود آمده با اهالی، این منطقه را ترک کرده، غالباً در زواره می‌زیست؛ اما سید حسن تا سن شش سالگی در کنار مادر خود، خدیجه، در سرابه ماند تا این‌که پدر، وی را در شش سالگی (۱۲۶۴شبه دلیل محیط نامناسب این منطقه، در حالی که مادر حاضر به همراهی آنان نشد، همراه خود به قمشه (شهرضا) برد. ‌ مدرس دو بار ازدواجنمود. ‌حاصل ازدواج ۱ که در سال ششم تحصیل وی در اصفهان بود، دو پسر (اسماعیل و عبدالباقی) و دو دختر و یک پسر از همسر دوم که در تهران با وی ازدواج می‌کند است (زمانی که مدرس در مهاجرت به سر می‌برد، در ۱۳۳۴ش ابتدا پسر و سپس مادر فوت می‌شوند).

زندگی‌نامه


یكی از طوایفی كه مدرس گل سرسبد آن به شمار می‌رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهكده ییلاقی «سرابه» اقامت داشتند. سیداسماعیل طباطبائی (پدر شهید مدرس) كه از این طایفه محسوب می‌گشت و در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آنكه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره‌ای قطع نكند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت كرده، سنت حسنه صله ارحام را احیا كند. بدین علت نامبرده دختر سید كاظم سالار را كه خدیجه نام داشت و از سادات طباطبائی زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندی بود كه به سال ۱۲۷۸ ق. چون چشمه‌ای پاك در كویر زواره جوشید. پدر وی را حسن نامید. پدرش غالباً در «سرابه» به امور شرعی و فقهی مردم مشغول بود ولی مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر می‌بردند تا آنكه حادثه‌ای موجب شد كه پدر فرزندش را كه شش بهار گذرانده بود در سال ۱۲۹۳ به قمشه نزد جدش میرعبدالباقی ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سكونت خویش برگزیند. این در حالی بود كه میر عبدالباقی قبلاً از زواره به قمشه مهاجرت كرده و در این شهر به فعالیتهای علمی و تبلیغی مشغول بود.
سید عبدالباقی بیشترین نقش را در تعلیم سید حسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت كرد و به هنگام مرگ در ضمنوصیت نامه‌ای سید حسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش نمود زمانی كه سید عبدالباقی دارفانی را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.

تحصیلات عالیه


وی در سال ۱۲۹۸ ق. به منظورادامه تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان گردید و به مدت ۱۳ سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درك كرد. ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطقو بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت. در محضر آخوند ملا محمد کاشی كتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یكی از اساتیدی كه دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حكیم نامدارمیرزا جهانگیر خان قشقایی است.
ادامه


نویسنده : خادم
تاریخ : پنجشنبه هشتم آذر ۱۳۹۷
زمان : 14:52
آیه وحدت


 

 

مقاله برگزیده

 

آیه وحدت


آیه وحدت به آیه ۱۰۳ آل عمران، درباره سفارش به وحدت و قدردانی از این نعمت الهی اطلاق می‌شود.

منظور از آیه وحدت


به آیه ۱۰۳ سوره آل عمران «آیه وحدت» می‌گویند: (و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون)؛ «و همگی به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام و هر گونه وسیله ارتباط دیگر) چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود بیاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دلهای شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید، و شما بر لب حفره‌ای از آتش بودید، خدا شما را از آنجا برگرفت (و نجات داد) این چنین خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد شاید هدایت شوید».

شان نزول


در دوران جاهلیت دو قبیله بزرگ در مدینه به نام « اوس » و «خزرج» وجود داشتند که بیش از یکصد سال جنگ و خون ریزی و اختلاف در میان آن دو جریان داشت، و هر چند وقت ناگهان به جان یکدیگر می‌افتادند و خسارات جانی و مالی فراوانی به یکدیگر وارد می‌کردند. یکی از موفقیتهای بزرگ پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پس از هجرت به مدینه، این بود که بوسیله اسلام صلح وصفا در میان آن دو ایجاد کرد، و با اتحاد آنها جبهه نیرومندی در مدینه بوجود آمد. اما از آنجا که ریشه‌های اختلاف فوق العاده زیاد و نیرومند، و اتحاد تازه و جوان بود گاه بیگاه، بر اثر عواملی، اختلافات فراموش شده شعله ور می‌شد، که به سرعت در پرتو تعلیمات اسلام و تدبیر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خاموش می‌گشت. روزی دو نفر از قبیله اوس و خزرج به نام «ثعلبة بن غنم» و «اسعد بن زراره» در برابر یکدیگر قرار گرفتند، و هر کدام افتخاراتی را که بعد از اسلام نصیب قبیله او شده بود برمی شمرد، ثعلبه گفت: خزیمة بن ثابت (ذو الشهادتین) و حنظله (غسیل الملائکه) که هر کدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنین عاصم بن ثابت ، و سعد بن معاذ از ما می‌باشند. در برابر او اسعد بن زراره که از طایفه خزرج بود گفت: چهار نفر از قبیله ما در راه نشر و تعلیم قرآن خدمت بزرگی انجام دادند: ابی بن کعب ، معاذ بن جبل ، زید بن ثابت ، و ابو زید، به علاوه سعد بن عباده رئیس و خطیب مردم مدینه از ما است.
کم کم کار به جای باریک کشید، و قبیله دو طرف از جریان آگاه شدند، و دست به اسلحه برده، در برابر یکدیگر قرار گرفتند، بیم آن می‌رفت که بار دیگر آتش جنگ بین آنها شعله ور گردد و زمین از خون آنها رنگین شود! خبر به پیامبر رسید، حضرت فورا به محل حادثه آمد، و با بیان و تدبیر خاص خود به آن وضع خطرناک پایان داد، و صلح و صفا را در میان آنها بر قرار نمود. این آیه و آیه قبل از آن نازل گردید و به صورت یک حکم عمومی همه مسلمانان را با بیان مؤثر و مؤکدی دعوت به اتحاد نمود.

منظور حبل الله


در باره اینکه منظور از «حبل الله» (ریسمان الهی) چیست؟ مفسران احتمالات مختلفی ذکر کرده‌اند، مثل: قرآن ، اسلام ، و خاندان پیامبر و ائمه معصومین . در روایاتی که از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و ائمه اهل بیت نقل شده نیز همین تعبیرات گوناگون دیده می‌شود، مثلا در تفسیر الدر المنثور از پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و در کتاب معانی الاخبار از امام سجاد علیه‌السّلام نقل شده که فرمودند: «حبل الله» قرآن است، و در تفسیر عیاشی از امام باقر علیه‌السّلام چنین وارد شده: ریسمان الهی آل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌باشند، که مردم مامور به تمسک به آن هستند. ولی نه این احادیث و نه آن تفسیرها، هیچ کدام با یکدیگر اختلاف ندارند، زیرا منظور از ریسمان الهی هر گونه وسیله ارتباط با ذات پاک خداوند است، خواه این وسیله، اسلام باشد، یا قرآن، یا پیامبر و اهل بیت او، و به عبارت دیگر تمام آنچه گفته شد، در مفهوم وسیع ارتباط با خدا که از معنای حبل الله استفاده می‌شود، جمع است.
تعبیر از این امور به حبل الله اشاره به یک حقیقت است، که انسان در شرائط عادی و بدون داشتن مربی و راهنما، در قعر درهطبیعت ، و چاه تاریک غرائز سرکش، و جهل و نادانی باقی خواهد ماند، و برای نجات از این دره و برآمدن از این چاه نیاز به رشته و ریسمان محکمی دارد که به آن چنگ بزند و بیرون آید، این رشته محکم همان ارتباط با خدا از طریق قرآن و آورنده قرآن و جانشینان واقعی او می‌باشد، که مردم را از سطوح پائین و پست بالا برده و به آسمان تکامل معنوی و مادی می‌رسانند.
ادامه


نویسنده : خادم
تاریخ : سه شنبه ششم آذر ۱۳۹۷
زمان : 11:22
ولادت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)


ولادت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)


میلاد پیامبر اسلام
نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در فجر روز جمعه ۱۷ ربیع الاول عام الفیل برابر با سال ۵۷۰ میلادی در شهر مکه به دنیا آمد؛ در حالی که تغییرات شگرفی در سراسر عالمپدیدار گشت.

مقدمه


به شهادت تاریخ پیـامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در یکی از تاریک‌ترین اعصار بشریت؛ عصری که آدمیان جز شرک و بت پرستی، ستم به زیردستان و بـردگان نـمی‌ شناختند و مورخین نام آن را «عصر جاهلی» گذارده‌اند، به دنیا آمدند. امام علی (علیه‌السّلام) درباره اوضاع اعراب در عصر جاهلیت چنین می‌فرماید: خداوند پيغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بهرسالت مبعوث ساخت، كه جهانيان را بيم دهد، و امین آيات وى باشد، در حالى كه شماملّت عرب بدترين دین و آیین را داشتيد، و در بدترين سرزمين‌ها زندگى مى‌نموديد، در ميان سنگ‌هاى خشن و مارهايى كه فاقد شنوايى بودند (و به همين جهت از هيچ چيز نمى‌ترسيدند!) آب‌هاى آلوده را مى‌نوشيديد، و غذاهاى ناگوار را مى‌خورديد، خون يكديگر را مى‌ريختيد، و پيوند خويشاوندى را قطع مى‌نموديد، بت‌ها در ميان شما برپا بود (و پرستشبت شيوه و آيين شما) و گناهان سراسر وجود شما را فرا گرفته بود. آن حضرت در روز جمعه۱۷ ربیع الاول «عام الفیل» یعنی سالی که قوم فیل برای تخریب خانه کعبه و اشغال مکه بهحجاز آمدند، در شهر مکه بعد از طلوع فجر، در میان چنین قومی به دنیا آمدند و حامل رسالتی گردیدند که عصاره تمام ادیان الهی قبل از خود و خاتم تمامی انبیا و رسولان الهیگردیدند.

نسب پیامبر


نسب پیامبر مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جانب پدر بدین قرار است: عبدالله بن عبدالمطلب‌ بن‌ هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بـن لوئی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن‌ مضر‌ بن نزار بن معد بن عدنان و مادر ایشان «آمنه» دختر‌ «وهب‌ بـن عـبدمناف بن زهره بن‌ کلاب‌» بود که پس از واقعه حفر زمزم، و پس از آن که «عبدالمطلب» برای رهایی عبدالله از کشته شدن‌ صد‌ شتر‌فدیه داد به عقد عبدالله درآمد.

← نسب پدری


نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نسل حضرت ابراهیم و آدم ابوالبشر(علیهماالسّلام) است. ابن بابویه به سند معتبر از جابر انصاری روایت کرده است که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: من شبیه‌ترین مردم به حضرت آدم (علیه‌السّلام) و حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) شبیه‌ترین مردم بود به من در خلقت و خلق.
اجداد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا ابراهیم (علیه‌السّلام) حدود ۳۰ نفر و تا حضرت نوح (علیه‌السّلام) قریب ۴۰ نفر و تا حضرت آدم ابوالبشر (علیه‌السّلام) ۴۹ نفر می‌باشند؛ که از «عدنان»به بالا، هم در اسامی آنها و هم در عدد آنان اختلاف زیادی است.«عدنان» بیستمین جد آن بزرگوار است که مورخین بدون اختلاف، نسب آن حضرت را تا به وی این گونه ذکر کرده‌اند: محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن‌هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان....پیـامبر اسـلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایتی به اجدادشان اشاره کرده و می‌فرمایند: «اذا بلغ نسبی الی عدنان فامسکوا» یعنی هرگاه نسب من به عدنان رسید متوقف شوید و از ذکر اجداد جلوتر خودداری کنید.لذا اکثر مورخین هم، اجداد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) را از عدنان، جد بیستم رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) ضبط کرده‌اند.
مسعودی در «التنبیه و الاشراف» می‌نویسد: «اینکه نسب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) را از معد بن عدنان جلوتر نبردیم برای این است پیامبر که از این کار نهی کرده و فرمودهنسب‌شناسان دروغ گفته‌اند. همچنین از معد تا اسماعیل بن ابراهیم در شمار و نام کسان اختلاف بسیار است و آن چه مسلم و بی‌خلاف است نسب ایشان تا معد بن عدنان است.»
ادامه


نویسنده : خادم
تاریخ : سه شنبه ششم آذر ۱۳۹۷
زمان : 6:36
حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)


 

حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)


حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از نسل حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام)، آخرین پیامبر الهی، در ۱۷ ربیع الاول عام الفیل در شهر مکه به دنیا آمد و در سنین کودکی والدین خود را از دست داد و تحت کفالت پدر بزرگ و عموی خویش قرار گرفت و در جوانی به محمد امین شهرت یافت. نبی مکرم اسلام در سن ۴۰ سالگی به پیامبری برگزیده شدند و بعد از ۲۳ سال تلاش در راه اعتلای کلمه توحید و تبلیغ اسلام، پس از انتصاب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) به جانشینی خویش، در سن ۶۳ سالگی به دیار باقی شتافتند.

مقدمه


به شهادت تاریخ پیـامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در یکی از تاریک‌ترین اعصار بشریت؛ عصری که آدمیان جز شرک و بت‌پرستی، ستم به زیردستان و بـردگان نـمی‌شناختند و مورخین نام آن را «عصر جاهلی» گذارده‌اند، به دنیا آمدند. امام علی (علیه‌السّلام) درباره اوضاع اعراب در عصر جاهلیت چنین می‌فرماید: خداوند پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بهرسالت مبعوث ساخت، که جهانیان را بیم دهد، و امین آیات وی باشد، در حالی که شماملّت عرب بدترین دین و آیین را داشتید، و در بدترین سرزمین‌ها زندگی می‌نمودید، در میان سنگ‌های خشن و مارهایی که فاقد شنوایی بودند (و به همین جهت از هیچ چیز نمی‌ترسیدند!) آب‌های آلوده را می‌نوشیدید، و غذاهای ناگوار را می‌خوردید، خون یکدیگر را می‌ریختید، و پیوند خویشاوندی را قطع می‌نمودید، بت‌ها در میان شما برپا بود (و پرستشبت شیوه و آیین شما) و گناهان سراسر وجود شما را فرا گرفته بود. آن حضرت در روز جمعه۱۷ ربیع الاول «عام الفیل» یعنی سالی که قوم فیل برای تخریب خانه کعبه و اشغال مکه بهحجاز آمدند، در شهر مکه بعد از طلوع فجر، در میان چنین قومی به دنیا آمدند و حامل رسالتی گردیدند که عصاره تمام ادیان الهی قبل از خود و خاتم تمامی انبیا و رسولان الهیگردیدند.

ولادت پیامبر


پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نسل حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) و از سلاله موحدین به الله، هنگام طلوع فجر روز جمعه ۱۷ ربیع الاول عام الفیل برابر با سال ۵۷۰ میلادی در مکه به دنیا آمد؛ در حالیکه مضاهر شرک و بت‌پرستی در اقصی نقاط عالم دچار تزلزل گشت و به خاموشی گرائید و نور حضرت سراسر عالم امکان را روشن نمود.

← نسب پیامبر


نسب پیامبر مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جانب پدر بدین قرار است: عبدالله بن عبدالمطلب‌ بن‌ هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بـن لوئی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن‌ مضر‌ بن نزار بن معد بن عدنان و مادر ایشان «آمنه» دختر‌ «وهب‌ بـن عـبدمناف بن زهره بن‌ کلاب‌» بود که پس از واقعه حفر زمزم، و پس از آن که «عبدالمطلب» برای رهایی عبدالله از کشته شدن‌ صد‌ شتر‌فدیه داد به عقد عبدالله درآمد.

←← نسب پدری


نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نسل حضرت ابراهیم و آدم ابوالبشر(علیهماالسّلام) است. ابن بابویه به سند معتبر از جابر انصاری روایت کرده است که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: من شبیه‌ترین مردم به حضرت آدم (علیه‌السّلام) و حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) شبیه‌ترین مردم بود به من در خلقت و خلق
اجداد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا ابراهیم (علیه‌السّلام) حدود ۳۰ نفر و تا حضرت نوح (علیه‌السّلام) قریب ۴۰ نفر و تا حضرت آدم ابوالبشر (علیه‌السّلام) ۴۹ نفر می‌باشند؛ که از «عدنان» به بالا، هم در اسامی آنها و هم در عدد آنان اختلاف زیادی است. «عدنان» بیستمین جد آن بزرگوار است که مورخین بدون اختلاف، نسب آن حضرت را تا به وی این گونه ذکر کرده‌اند: محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن‌هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان. پیـامبر اسـلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایتی به اجدادشان اشاره کرده و می‌فرمایند: «اذا بلغ نسبی الی عدنان فامسکوا» یعنی هرگاه نسب من به عدنان رسید متوقف شوید و از ذکر اجداد جلوتر خودداری کنید. لذا اکثر مورخین هم، اجداد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) را از عدنان، جد بیستم رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) ضبط کرده‌اند. 
مسعودی در «التنبیه و الاشراف» می‌نویسد: «اینکه نسب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) را از معد بن عدنان جلوتر نبردیم برای این است پیامبر که از این کار نهی کرده و فرموده نسب‌شناسان دروغ گفته‌اند. همچنین از معد تا اسماعیل بن ابراهیم در شمار و نام کسان اختلاف بسیار است و آن چه مسلم و بی‌خلاف است نسب ایشان تا معد بن عدنان است.» 
ادامه


نویسنده : خادم
تاریخ : جمعه دوم آذر ۱۳۹۷
زمان : 5:58


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.