انجام امورفرهنگی  اجتماعی  و محیط زیست  وسلامت محیط

تشرف علی ابن مهزیار اهوازی به خدمت امام عصر (عج)/ چه کسانی به خدمت امام مهدی (عج) رسیدند؟


تشرف علی ابن مهزیار اهوازی به خدمت امام عصر (عج)/ چه کسانی به خدمت امام مهدی (عج) رسیدند؟

مهزیار اهوازی از مفسران قرن سوم هجری است که بیش از سی کتاب و رساله در زمینه‌های مختلف معارف اسلامی دارد.

تشرف علی ابن مهزیار اهوازی به خدمت امام عصر (عج)/ چه کسانی به خدمت امام مهدی (عج) رسیدند؟به گزارش خبرنگار  حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شرایط سیاسی حاکم بر عصر امام زمان (عج) به علت تدابیـر سخت نظامی خلفای عباسی که دشمن سرسخت ائمّه بوده‌اند اقتضاء می‌نمود، که شیعیان در تقیة کامل و اختفاء فعّالیت‌های مذهبی خود را انجام دهند و ارتباط با ائمه برای شیعیان بسیار سخت انجام می‌گرفت، تنها وکلای شیعه در این دوره با زحمات عدیده امکان ارتباط با ائمه را داشتند و پس از آن و روی کار آمدند حکومت های بعدی و غیبت امام عصر (عج) بسیاری از فضلا و بزرگان د ینی به تشرف ایشان رفتند.

سه گروه حضرت (عج) را دیده‌اند

https://www.yjc.ir/fa/news/6216055/%D8%AA%D8%B4%D8%B1%D9%81-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%B2%DB


نویسنده : خادم
تاریخ : دوشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۹
زمان : 20:37
مقاله برگزیده  امام محمدباقر علیه‌السلام


مقاله برگزیده


امام محمدباقر علیه‌السلام

الباقر، امام محمد بن علی علیه‌السلام، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم‌السلام، امام پنجم از ائمّه اثنا عشر و یکی از چهارده معصوم می‌باشد.
 

کنیه


راویان و محدثان شیعه غالباً با کنیه ابوجعفر از امام باقر علیه‌السلام یاد کرده‌اند.
برای تمایز احادیث منقول از امام نهم، حضرت محمّد بن علی الجواد علیه‌السّلام، که او نیز کنیه ابوجعفر داشته است، از روایات امام باقر علیه‌السّلام، لفظ «ثانی» را به کنیه امام نهم افزوده‌اند.
 

القاب


لقب مشهورشان « باقر » یعنی شکافنده علوم است (رجوع کنید به دنباله مقاله)، امّا القاب دیگری چون «هادی» و «شاکر» هم داشته‌اند.
نقش انگشتری ایشان نیز، به روایت ابن عساکر ، «اَلْقُوَّةُ للّهِ جمیعاً» بوده است.

(ادامه)

https://www.wikifeqh.ir/


نویسنده : خادم
تاریخ : دوشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۹
زمان : 20:29
مقاله برگزیده  جنگ تحمیلی عراق علیه ایران


مقاله برگزیده


جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

در جنگ بین ایران و عراق علی رغم پشتیبانی قدرت‌های بزرگ از عراق نه تنها یک وجب از خاک ایران در دست نیروهای عراقی باقی نماند، بلکه عراق به عنوان کشور متجاوز به نظام بین الملل معرفی شد.
 

مقدمه


تاریخ معاصر ایران همواره در پی بروز هر جنگی، شاهد جدایی بخش‌هایی از این سرزمین پهناور به دست بیگانگان بوده است. به گونه‌ای که می‌توان گفت در دویست سال گذشته، یعنی از زمان «فتحعلی شاه قاجار» به بعد، نزدیک به یک میلیون کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شده است. اما علی رغم پشتیبانی قدرت‌های بزرگ از عراق، روند مذکور در جنگ ایران و عراق ادامه پیدا نکرد و سرفصل جدیدی از تاریخ ایران را در صفحات تاریخی به ثبت رساند. در این جنگ نه تنها یک وجب از خاک ایران در دست نیروهای عراقی باقی نماند، بلکه عراق به عنوان کشور متجاوز به نظام بین الملل معرفی شد. حال در این مقال بر آنیم که با نگاهی به اسناد بیرون آمده از متون تاریخی و وقایع خبری به علل پیدایی و شروع جنگ از جانب عراق با تاکید بر ذهنیت سیاستمداران عراقی بپردازیم.
 

تاریخچه نزاع


سابقه تاریخی نزاع ایران و عراق را باید میراث نزاع ایران و عثمانی دانست. اختلافات ایران و عثمانی در طول چهار قرن ۱۹۱۴ – ۱۵۱۴م. علی رغم بسته شدن قراردادهای صلح متعدد و همچنین پروتکل‌های مرزی، همچنان حل نشده ماند و با فروپاشی امپراطوری عثمانی، به دولت تازه استقلال یافته عراق انتقال یافت.

(ادامه)

https://www.wikifeqh.ir/


نویسنده : خادم
تاریخ : یکشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۹
زمان : 16:51
مقاله برگزیده  سیدمحمدحسین بهجت تبریزی


مقاله برگزیده


سیدمحمدحسین بهجت تبریزی

سید محمد حسین بهجت تبریزی معروف به شهریار از شعرای معروف ایران است. که شعرهایی در موضوعات وطنی و اجتماعی و تاریخی و مذهبی و وقایع عصری سروده، است.
 

زندگی‌نامه


سید محمد حسین بهجت تبریزی در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در روستای زیبای «خوشکناب» آذربایجان و در خانواده‌ای متدین، کریم الطبع و اهل فضل متولد شده است. پدرش حاجی میرآقای خوشکنابی از وکلای مبرز و فاضل و عارف روزگار خود بود، که به سبب حسن کتابتش به عنوان خوشنویسی توانا و مشهور بود.
شهریار دوران کودکی خود را در میان روستائیان صمیمی و خونگرم خوشکناب در کنار کوه افسونگر «حیدربابا» گذراند.
او نخستین شعر خویش را در چهارسالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود. بی‌شک سرایش این شعر کودکانه، گواه نبوغ و قریحه شگفت انگیز او بود.
پس از دوران کودکی، هنگامی که به تبریز آمد، مفتون این شهر جذاب و تاریخ‌ساز و ادیب پرور شد. دوران تحصیلات اولیه خود را در مدارس متحده، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با قرائت و کتابت زبانهای ترکی، فارسی و عربی آشنا شد. پس از آن به تهران آمد و در دارالفنون تهران تا کلاس آخر مدرسه طب تحصیل کرد و در چند مریض خانه مدارج انترنی را نیز گذراند؛ ولی در سال آخر به علت عشقی عمیق و ناراحتی خیال و پیش آمدهای دیگر از ادامه تحصیل محروم شد و با وجود مجاهدتهایی که بعدا توسط دوستانش به منظور تعقیب و تکمیل این یک سال تحصیل شد، شهریار رغبتی نشان نداد و ناچار شد وارد خدمت دولتی بشود؛ چند سالی در اداره ثبت اسناد نیشابور و مشهد خدمت کرد و در سال ۱۳۱۵ به استخدام بانک کشاورزی تهران در آمد.

(ادامه)

https://www.wikifeqh.ir/


نویسنده : خادم
تاریخ : شنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۹
زمان : 13:16
مقاله برگزیده  شبهه قطعی‌الصدور بودن حدیث وصیت


مقاله برگزیده


شبهه قطعی‌الصدور بودن حدیث وصیت

شبهه قطعی‌الصدور بودن حدیث وصیت، یکی از شبهات مطرح شده در موضوع مهدویت و امامت است. ازجمله روایاتی که درباره ماجرای وصیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گزارش‌شده، روایتی از کتاب الغیبه شیخ طوسی می‌باشد با این مضمون که پس از دوازده امام، دوازده مهدی امر امامت امت را به عهده می‌گیرند. بر اساس این روایت، تعداد اوصیاء در مجموع به ۲۴ امام خواهد رسید. این حدیث با مضمون خطبه غدیر و سایر روایات مربوط به ماجرای وصیت و همچنین با هیچ‌کدام از روایات متواتر در خصوص عدد و اسامی اوصیاء سازگاری ندارد.
فردی به نام احمد بصری در عراق با متواتر دانستن مضمون این روایت و قطعی‌الصدور نامیدن آن، و تطبیق محتوای روایت بر خود؛ ادعای نیابت و یمانیت نموده و خود را اولین مهدی و فرزند امام خوانده است. این در حالی است که حدیث وصیت کتاب الغیبه شیخ طوسی با آیات قرآن سازگاری نداشته و به لحاظ دلالی فاقد صحت و اتقان بوده و تواتر معنوی آن در همه قسمت‌های روایت مورد پذیرش نیست.
 

ادله احمد بصری


احمد بصری با متواتر دانستن مضمون روایت وصیت و قطعی‌الصدور نامیدن آن، و تطبیق محتوای روایت بر خود؛ ادعای نیابت و یمانیت نموده است. در حقیقت او با استناد به دو دلیل این حدیث را قطعی‌الصدور دانسته است:

۱. موافقت حدیث وصیت با قرآن؛
۲. تواتر معنوی حدیث؛

در ادامه به نقد و بررسی ادله او در این زمینه می پردازیم.

(ادامه)

http://www.wikifeqh.ir/


نویسنده : خادم
تاریخ : سه شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۹
زمان : 21:15
​             مقاله برگزیده  شهادت امام سجاد ​


  

 

 

مقاله برگزیده


شهادت امام سجاد
شهادت امام سجاد
حضرت علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)، ملقب به زین‌العابدین و سجاد، چهارمین امام شیعیان است که به مدت ۳۵ سال در دوران خلفای اموی، امامت کردند. امام سجاد (علیه‌السلام) در واقعه کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری سخت، در جنگ شرکت نکرد.
بنابر روایات شیعیان، امام سجاد (علیه‌السلام) به دستور ولید بن عبدالملک مسموم شد و به شهادت رسید. در روز و سال وفات و شهادت حضرت اختلاف است. دامنه این اختلاف از سال ۹۲ هجری تا سال ۱۰۰ هجری را شامل می‌شود. اما آنچه از همه مشهورتر است یکی سال ۹۴ هجری است که آن را به مناسبت ارتحال فقهای بیشماری از اهل مدینه، سنة الفقهاء نامیده‌اند و دیگری سال ۹۵ هجری می‌باشد.
مدفن ایشان در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، امام محمد باقر (علیه‌السلام) و امام جعفر صادق (علیه‌السلام) قرار دارد.
 

مسمومیت و شهادت امام سجاد


امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) که خبر محض، طهارت، قداست، ذکاء صرف، صلابت، فراست شجاعت مطلق خدمت و دلسوزی و خیرخواهی کامل برای جامعه اسلامی و در یک کلمه مجمع الفضائل و الکمالات بودند، پس از گذران یک عمر پر برکت که در حساس‌ترین مقطع تاریخ اسلام واقع شده بود و با انجام افتخارآمیز وظایف خطیر امامت با همه دردها و مشقت‌ها و غربت‌ها و با مشاهده طلوع اولین ثمرات با برکت مجاهدات طاقت‌فرسای خود و به بار نشستن تمامی برنامه‌های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت که با سیاست الهی خود طراحی نموده بودند، سرانجام به دست دستگاه اموی با مدیریت ثمره مروانی، ولید بن عبدالملک مسموم شده و به شهادت رسیدند.
حضرت که وجودشان خاری بود در چشم نظام حاکم، با روشن شدن آثار وجودی آن بزرگوار که کاملا نظام اموی را غافلگیر کرده بود، توسط سردمداران این نظام مسموم گردیدند و با رفتن خود، خاکیان را در سوگ خود گذاشتند ولی آثار وجودی آن بنده برگزیده حق تا زمین و زمان به وجود ادامه می‌دهند، پا برجاست و هر سالک و عارفی که خواهان وصال حضرت دوست است، چاره‌ای جز نوشیدن از ماء منیع آثار معنوی و عرفانی آن عارف بزرگ نداشته و بویژه زمزمه نمودن مناجات‌های عاشقانه و عارفانه آن حضرت، برای همه طالبان کمال، شفابخش و آرامبخش خواهد بود.
 

تاریخ شهادت


همچنانکه در زاد روز تولد حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام) اختلاف گسترده‌ای در بین مورخین موجود است، در روز و سال وفات و شهادت حضرت نیز اختلاف است.
دامنه این اختلاف از سال ۹۲ هجری تا سال ۱۰۰ هجری را شامل می‌شود. اما آنچه از همه مشهورتر است یکی سال ۹۴ هجری است که آن را به مناسبت ارتحال فقهای بیشماری از اهل مدینه، سنة الفقهاء نامیده‌اند. و دیگری سال ۹۵ هجری می‌باشد.
حسین فرزند امام علی بن حسین (علیه‌السلام) وفات پدر خود را در سال ۹۴ اعلام کرده است. و بر این اساس بزرگانی نظیر شیخ مفید در الارشاد و شیخ طوسی در المصباح و محقق اربلی در کشف الغمه و ابن‌اثیر در الکامل به همین نظر اعتقاد داشته‌اند.
اما بر اساس روایتی که ابوبصیر از حضرت صادق (علیه‌السلام) نقل کرده است حضرت فرمودند: قبض علی بن حسین (علیه‌السلام) و هو ابن سبع و خمسین سنة، فی عام خمس و تسعین، عاش بعد الحسین خمسا و ثلاثین سنة.
حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) در حالی که ۵۷ ساله بودند قبض روح شده و این واقعه در سال ۹۵ هجری اتفاق افتاد، و حضرت بعد از پدر بزرگوارشان ۳۵ سال زندگی کردند.
بر اساس این روایت شریف سال وفات حضرت ۹۵ هجری می‌باشد و این قول نیز از شهرت بسیار زیادی برخوردار است.
اما در زمینه روز ارتحال حضرت: ۱۸ محرم، ۲۲ محرم و ۲۵ محرم نقل شده که روز ۲۵ از شهرت بیشتری برخوردار است و شیخ کفعمی در المصباح خود و شیخ طوسی نیز در المصباح خود آن را اختیار کرده‌اند.
نظر به اختلافی که از یک سو در سالروز تولد حضرت و از سوی دیگر در سال ارتحال آن بزرگوار وجود دارد، در سن مبارک آن حضرت در موقع شهادت نیز اختلاف شده است. عده‌ای آن را ۵۷ سال، عده‌ای دیگر ۵۸ و گروهی ۵۹ سال ذکر کرده‌اند. ولی نظر به آنچه ما در تولد حضرت (سال ۳۸ هجری) و ارتحال ایشان) ۹۵ هجری) اختیار کردیم و نظر مشهور نیز چنین است، سن مبارک حضرت در موقع شهادت ۵۷ بوده است که دو سال آن را در زمان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، ده سال در زمان عموی خود حضرت امام حسن (علیه‌السلام)، ده سال در زمان امامت پدر خود زیسته‌اند و ۳۵ سال هم مدت امامت حضرت بوده است.

(ادامه)

نویسنده : خادم
تاریخ : دوشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۹
زمان : 10:12
امام سجاد علیه‌السلام


امام سجاد علیه‌السلام

 

 

مقاله برگزیده


شهادت امام سجاد

حضرت علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)، ملقب به زین‌العابدین و سجاد، چهارمین امام شیعیان است که به مدت ۳۵ سال در دوران خلفای اموی، امامت کردند. مجموعه‌ای از دعاها و مناجات حضرت در کتاب صحیفه سجادیه گرد آمده است.
امام سجاد (علیه‌السلام) در واقعه کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری سخت، در جنگ شرکت نکرد. لشکر عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) او را همراه اسیران کربلا به کوفه و شام بردند. خطبه امام سجاد در شام باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت شد. واقعه حره، نهضت توابین و قیام مختار در زمان امام سجاد (علیه‌السلام) روی داد.
بنابر روایات شیعیان، امام سجاد (علیه‌السلام) به دستور ولید بن عبدالملک مسموم شد و به شهادت رسید. مدفن وی در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، امام محمد باقر (علیه‌السلام) و امام جعفر صادق (علیه‌السلام) است.
 

معرفی اجمالی


چهارمین امام معصوم حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام)، ملقب به زین‌العابدین و سیدالسجادین، شخصیتی که جد بزرگوارشان حضرت علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)، ایشان را بهترین اهل زمین بعد از پدرشان معرفی نموده‌اند: «... فقال: احتفظ بها و احسن الیها فستلد لک خیر اهل الارض فی زمانه بعدک...» در پنجم شعبان سال ۳۸ هجری در مدینه منوره چشم به دنیا گشودند.
مادر مکرمه آن حضرت بنا بر قول صحیح و مشهور، شهربانو، دختر آخرین پادشاه سلسله ساسانی یزدگرد سوم بوده‌اند.
دوران کودکی حضرت، در زمان جد بزرگوارشان حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و عموی ارجمندشان، امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، گذشت و در زمان نوجوانی تا شهادت پدر بزرگوارشان حضرت امام حسین (علیه‌السلام)، که حدود ده سال به طول انجامید، در خدمت پدر و به همراه حضرت بودند.
حضرت سجاد (علیه‌السلام) در حالی‌که ۲۴ سال سن داشتند، در واقعه کربلا حاضر بودند ولی به علت بیماری در خیمه بستری بود و همراه با اهل بیت، پس از شهادت پدر به اسیری رفتند. ایشان در کاخ یزید خطبه بسیار مهمی ایراد کرد که چهره یزید افشا شد و مردم شام نسبت به ماهیت حادثه کربلا آگاه شدند.
حضرت سجاد (علیه‌السلام) پس از شهادت پدر، به مدت ۳۵ سال یعنی تا سال ۹۴ قمری، در دوران بسیار سخت و خفقان بار خلفای اموی، منصب الهی امامت را به عهده داشتند. امام سجاد (علیه‌السلام) در سال ۹۴ ق. با دسیسه ولید بن عبدالملک مسموم و به شهادت رسید و در جوار عموی بزرگوارشان حضرت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) در بقیع مدفون شدند. صحیفه سجادیه مجموعه‌ای از دعاهای آن حضرت است که اینک در دست ما به‌عنوان گنجینه‌ای از معارف دینی موجود است.

(ادامه)

نویسنده : خادم
تاریخ : سه شنبه یازدهم شهریور ۱۳۹۹
زمان : 17:48
​​وضه شب ششم محرم -مقاله برگزیده


 

 

 

مقاله برگزیده

 

 

 


روضه شب ششم محرمامام حسین 1

نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. شب ششم، شب نوجوانان عاشورایی و شب روضه قاسم بن الحسن (علیه‌السّلام) است.
 

نسب قاسم بن الحسن


قاسم فرزند امام حسن (علیه‌السلام) به سال ۴۷ ه. ق در مدینه منوره دیده به جهان گشود. مادرش ام‌ولدی به نام «نفیله» یا «رمله» یا «نجمه» بود. در دو سالگی پدر بزرگوارش را از دست داد؛ و تا هنگام شهادت در دامان پرمهر و عطوفت عموی گرامی خود، امام حسین (علیه‌السلام)، پرورش یافت و در واقعه کربلا به اتفاق مادر و دیگر برادران و خواهران خود حضور داشت.
 

قاسم در شب عاشورا


به نقلی در شب عاشورا، آنگاه که امام حسین (علیه‌السلام) خطبه خواند و به یاران خود فرمود: «فردا من و شما همه کشته خواهیم شد» وی پنداشت این افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمی‌شود. از این‌رو پرسید: «آیا من هم فردا کشته خواهم شد؟» امام (علیه‌السلام) با مهربانی پرسید: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض کرد: «احلی من العسل؛ شیرین‌تر از عسل.» حضرت فرمود: آری به خدا سوگند، عمو به فدایت، تو از آنان هستی که پس از گرفتار شدن به بلایی سخت کشته خواهی شد.
 

رجز در میدان نبرد


در روز عاشورا هنگامی که نوبت مبارزه به قاسم رسید، برای کسب اجازه خدمت امام حسین (علیه‌السلام) آمد. حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو قدری گریستند و قاسم مجددا اجازه خواست و امام حسین (علیه‌السلام) امتناع فرمود. قاسم دست و پای امام را بوسه می‌زد و بر خواسته‌اش پای می‌فشرد. ولی امام (علیه‌السلام) اجازه نمی‌داد تا سرانجام موفق به دریافت اجازه گردید. ملاحسین کاشفی درباره چگونگی اذن خواستن حضرت قاسم از امام حسین (علیه‌السلام) و اذن ندادن آن حضرت می‌نویسد: سرانجام حضرت قاسم با نشان دادن بازوبندی که پدرش امام حسن (علیه‌السلام) به بازویش بسته بود و در او وصیت کرده بود که هرگز دست از یاری عموی خود حسین (علیه‌السلام) برندارد... اذن میدان گرفت. وی در حالی که مادرش بر در خیمه ایستاده او را نظاره می‌کرد، وارد میدان کارزار شد.
به گزارش ابن شهرآشوب، قاسم در میدان جنگ، چنین رجز می‌خواند:
«انی انا القاسُم من نسل علی•••نحن و بیت الله اولی بالنبی•••من شمر ذی الجوشن او ابن الدعی؛ من قاسم، از نسل علی هستم. به خانه خدا سوگند، ما از شمر ذی الجوشن یا حرام‌زاده (ابن زیاد)، به پیامبر سزاوارتریم». وی سرانجام پس از کشتن تعدادی از دشمنان خدا، به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
 

شهادت حضرت قاسم


طبری و ابوالفرج اصفهانی کیفیت شهادت حضرت قاسم را به نقل از حمید بن مسلم چنین آورده‌اند:
«نوجوانی به سوی ما آمد که چهره‌اش همانند پاره ماه می‌درخشید، شمشیری به دست و پیراهن و اِزاری (شلوار) بر تن و دو نعلین به پا داشت، که بند یکی از نعلین‌های وی پاره شد؛ فراموش نمی‌کنم که بند چپ بود. عمرو بن سعید ازدی به من گفت: به خدا به او حمله می‌کنم! گفتم: سبحان الله، پناه بر خدا! از این کار چه می‌خواهی، انبوه لشکری که دور او را گرفته‌اند کارش را تمام خواهند کرد. گفت به خدا بر او حمله خواهم کرد! او حمله کرد و با شمشیر بر سر قاسم زد. قاسم بر روی افتاد و فریاد برآورد «عموجان» به فریادم برس. به خدا سوگند حسین چون عقاب از جا جست و همانند شیر خشمگین بر قاتل قاسم حمله‌ور گردید و ضربتی سخت بر وی فرود آورد. او دست خود را سپر کرد، ولی آن ضربت دستش را از آرنج قطع کرد. او فریادی زد و خود را کنار کشید. گروهی از کوفیان یورش بردند تا او را نجات دهند، ولی او را زیر گرفتند و زیر سم اسبان لگدمال کردند تا آنکه جان داد.
پس از چندی که گرد غبار میدان نبرد فرونشست، امام حسین (علیه‌السلام) را دیدیم که بر بالین آن جوان ایستاده و او پاشنه‌های پای خود را بر زمین می‌ساید. امام حسین (علیه‌السلام) در آن حال می‌گفت: «بعداً لقوم قتلوک و من خصمهم یوم القیامة فیک جدک؛ قومی که تو را کشتند از رحمت خدا به دورند و در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنان خواهد بود.»
سپس فرمود: «عزّ والله علی عمّک ان تدعوه فلا یجیبک فلا ینفعک صوت والله کثر واتروه و قلّ ناصروه؛ سوگند به خدا برای عموی تو بسیار دشوار است که او را بخوانی و نتواند به تو پاسخ دهد، یا به تو پاسخ گوید اما به حال تو سودی نبخشد؛ در یک چنین روزی که دشمنان او بسیار و یاران او‌ا ندک باشند.» حمید بن مسلم گوید: آن‌گاه او را برداشت، دو پای پسر را دیدم که روی زمین می‌کشید و حسین (علیه‌السلام) سینه به سینه وی نهاده بود. با خود گفتم «او را کجا می‌برد»؟ وی را برد و در کنار پسرش علی‌ اکبر (علیه‌السلام) و دیگر شهدا قرار داد. از اسم آن نوجوان پرسش کردم. گفتند وی قاسم بن الحسن (علیه‌السلام) است.
در زیارت ناحیه مقدسه از حضرت قاسم چنین یاد شده است:
«درود بر قاسم بن الحسن (علیه‌السلام) که شمشیر بر فرقش وارد شد و زره‌اش را به غارت بردند. هنگامی که عمویش حسین را صدا زد، حسین مانند باز شکاری خود را به قاسم رسانید. مشاهده کرد قاسم در حال جان دادن پاها را بر زمین می‌ساید. فرمود: از رحمت خدا دور باد آن مردمی که تو را کشتند و در قیامت جد و پدرت دادخواه آنان باد! هر کس به زمین می‌افتاد، امام را صدا می‌زد و امام سریعاً به بالینش می‌آمد؛ امّا آه از آن ساعتی که امام حسین (علیه‌السّلام) با تن غرق به خون در گودال قتلگاه افتاد، زینب کبری (علیهاالسّلام) فریاد بر آورد: «وا مُحَمَّداه! وا عَلیّاه، وا جَعْفَراه!»
(ادامه)

نویسنده : خادم
تاریخ : چهارشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۹
زمان : 10:0
به ویکی‌کرونا خوش‌آمدید؛ پاسخگویی به شبهات کرونایی  " دارای 98 مقاله در زمینه شبهات کرونایی "


به ویکی‌کرونا خوش‌آمدید؛

پاسخگویی به شبهات کرونایی

" دارای 98 مقاله در زمینه شبهات کرونایی "

https://corona.wikifeqh.ir/


نویسنده : خادم
تاریخ : دوشنبه سوم شهریور ۱۳۹۹
زمان : 12:51
روضه شب چهارم محرم


 

 

مقاله برگزیده
روضه شب چهارم محرم

 


امام حسین 1

‌نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. شب چهارم عزاداری محرم را به نام به یکی از شهیدان سربلند کربلا، یعنی جناب حر بن یزید ریاحی نام‌گذاری کرده‌اند. البته این شب به فرزندان حضرت زینب نیز منسوب شده است.
 

روضه حر بن یزید ریاحی


حرّ الگوی توبه و حقیقت‌جویی است. او در آغاز برخورد با امام حسین (علیه‌السّلام) چنین جایگاه وارسته‌ای نداشت و به گفته خودش مامور بود و معذور! اما ادب و تواضعش در مقابل سالار شهیدان، سبب رهایی او شد. حر با ژرف‌بینی، حق را بر باطل ترجیح داد و پیشانی پشیمانی بر سجدگاه توبه فرود آورد. حر، جذاب‌ترین الگوی توبه برای خطاکاران است. او که یکی از فرماندهان نامی عرب بود، همراه با هزار نیروی جنگی برای مقابله با امام حسین (علیه‌السّلام) و بستن راه آن حضرت به میدان آمده بود؛ اما چون در روز عاشورا امام (علیه‌السلام) فریاد برآورد: اما مِنْ مُغیثٍ یغیثُنا لِوَجْهِ اللَّهِ تَعالی؟ اما مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؛ آیا فریادرسی هست که به فریاد ما رسد و از خدا جزای خیر بطلبد؟ و آیا کسی هست که شرّ این قوم را از حرم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) باز دارد؟» حرّ با شنیدن فریاد امام (علیه‌السلام)، قلبش مضطرب و اشک از چشمانش جاری شد. وی در حالی که‌ اندامش به لرزه افتاده بود‌ اندک‌اندک به خیام امام حسین (علیه‌السلام) نزدیک شد و به یکی از نزدیکانش چنین گفت: «سوگند به خدا خودم را در میان دوزخ و بهشت می‌بینم و من بهشت را بر می‌گزینم، هر چند که مرا پاره‌پاره کنند و بسوزانند.» آن‌گاه اسب تاخت تا خدمت امام (علیه‌السلام) رسید و در حالی که دست بر سر نهاده بود، گفت: «اللَّهُمَّ الَیْکَ انبْتُ فَتُبْ عَلَیَّ فَقَدْ ارْعَبْتُ قُلُوبَ اوْلِیائِکَ وَاوْلادِ بِنْتِ نبِیِّکَ؛ بارخدایا به سوی تو بازگشته‌ام، توبه مرا بپذیر که من رعب و وحشت در دل دوستان تو و فرزندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) افکندم.» سپس سپرش را واژگون کرد و با شرمساری تمام عرضه داشت: «جُعِلْتُ فِداکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّه ِ اَنَا صاحِبُکَ الَّذی حَبَسْتُکَ عَنِ الرُّجُوعِ وَ سایَرْتُکَ فِی الطَّریقِ وَ جَعْجَعْتُ بِکَ فی هذَا الْمَکانِ وَ ما ظَنَنْتُ اَنَّ الْقَوْمَ یَرُدُّونَ عَلَیْکَ ما عَرَضْتَهُ عَلَیْهِمْ وَ لایَبْلُغُونَ مِنْکَ هذِهِ الْمَنْزِلَةَ، وَ اللّه ِ لَوْ عَلِمْتُ اَنَّهُمْ یَنْتَهُونَ بِکَ اِلی ما اَری ما رَکِبْتُ مِثْلَ الَّذی رَکِبْتُ، فَانّی تائِبٌ اِلَی اللّه ِ مِمّا صَنَعْتُ، فَتَری لی مِنْ ذلِکَ تَوْبة؟؛ ‌ای فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فدایت شوم، من همان هستم که تو را از بازگشت به وطنت جلوگیری کردم و در راه، همه جا قدم به قدم با تو آمدم و مواظب بودم که مبادا از راه منحرف شوی و تو را در این مکان وحشتناک فرود آوردم و خیال نمی‌کردم آنان سخن تو را رد کنند و با تو تا این‌ اندازه کینه ورزند. به خدا سوگند اگر می‌دانستم آن‌ها با تو آن می‌کنند که الان می‌بینم، هرگز با تو چنان رفتاری نمی‌کردم، امّا اینک از آنچه کرده‌ام به سوی خداوند توبه می‌کنم. آیا خداوند توبه مرا می‌پذیرد؟» امام برایش استغفار کرد و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد هستی.
برخی از مورّخان نوشته‌اند که حرّ گفت: چون من اوّلین کس بودم که راه را بر تو سد کردم، اجازه فرما نخستین شهید راهت نیز باشم؛ شاید از کسانی باشم که در قیامت با جدّت مصافحه می‌کنند. اما مرحوم سید بن طاووس گوید: مقصود حرّ نخستین شهید در آن ساعات بود وگرنه پیش از این جماعتی به شهادت رسیده بودند.
حرّ از امام حسین (علیه‌السّلام) اجازه گرفت و وارد میدان کارزار شد و بعد از رشادت‌های بی‌نظیر، پیکر مجروح و خون‌آلودش به زمین افتاد. او را در حالی که هنوز جان در بدن داشت در جلوی خیمه‌ای که کشتگان را در آنجا جمع می‌کردند گذاشتند. امام (علیه‌السلام) فرمود: این کشتگان مانند پیغمبران و فرزندان پیغمبران هستند. سپس امام (علیه‌السّلام) در کنارش حاضر شد و دست به صورت وی کشید و جسد نیمه جانش را نوازش داد و در آن حال فرمود: «اَنْتَ الْحُرُّ کَما سَمَّتْکَ اُمُّکَ وَ اَنْتَ الْحُرُّ فِی الدُّنیا وَ اَنْتَ الْحُرُّ فِی الآْخِرَة؛ تو همان‌گونه که مادرت نامت را حرّ گذاشته، «حرّ» و آزاده‌ای. تو آزادمرد در دنیا و سعادتمند در جهان آخرت هستی.» سپس امام دستمال مبارک خود را بیرون آورده و زخم سر حرّ را بست.
شیخ صدوق در الامالی چنین روایت می‌کند: امام حسین (علیه‌السّلام) بر بالین او حاضر شد، در حالی که خون از پیکر حر جاری بود. امام خطاب به حر فرمود: «به‌به‌ ای حر، تو در دنیا و آخرت حری، همان‌طور که تو را "حر" نامیده‌اند». آری، امام حسین (علیه‌السّلام) پیکر حرّ را نوازش کرد، خاک‌های صورتش را کنار زد و زخم سرش را بست و بدین‌سان حرّ در برابر امام (علیه‌السلام) به شهادت رسید. امّا‌ ای کاش هنگامی که سر امام حسین (علیه‌السّلام) در تنور خولی به خاکستر آلوده شد، کسی پیدا می‌شد تا آن سر نورانی را پاک کند. در زیارت ناحیه مقدسه از وی چنین یاد شده است: السَّلامُ عَلی الحُرِّ بْنِ الرِّیاحِیّ.
 

روضه فرزندان حضرت زینب


حضرت زینب کبری (علیهاالسّلام) در حماسه عاشورا دوشادوش برادر حرکت کرده و لحظه‌ای از ایثار و فداکاری باز نایستاد. آن بانوی گرامی در سفر کربلا دو یادگار از همسرش عبداللّه بن جعفر به نام‌های عون و محمد به همراه داشت که هر دو در رکاب امام حسین (علیه‌السّلام) به شهادت رسیدند. هنگامی که عبدالله فهمید که سفر امام حسین (علیه‌السّلام) به کربلا قطعی است، دو پسرش عون و محمد را را برای کمک به مادرشان به همراه قافله امام حسین (علیه‌السّلام) روانه کرد و به آنان سفارش کرد که اگر جنگی پیش آمد، از امام حسین (علیه‌السّلام) حمایت و دفاع کنند. آن دو هنگام خروج امام از مکه به سوی کربلا به آن حضرت پیوستند و نامه پدر خود عبدالله را که در آن از امام (علیه‌السلام) خواسته بود از این سفر منصرف شود به وی رساندند.
نقل است که زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آن‌ها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید، کما اینکه آن مظلوم حتی غلام خود را از قتال بر حذر می‌داشت، دائی خود را به مادرش حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید. محمد یکی از پسران حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در روز عاشورا وقتی به میدان مبارزه شتافت، چنین رجز خواند:
«اشْکو اِلَی الله مِنَ العُدْوانِ•••فِعالَ قَومٍ فی الرَّدی عِمیانِ‌••• قَدْ بَدَّلوا مَعالِمَ القُرآنِ•••وَ مُحکمِ التَّنزیلِ و التَّبیان‌•••وَ اَظهَروا الکفرَ مَعَ الطُّغیانِ؛ به خدا شکایت می‌کنم از کردار گروهی که کورکورانه به سوی هلاکت می‌روند؛ همان‌ها که نشانه‌های قرآن را دگرگون و بیان محکم تنزیل را تغییر داده‌اند؛ و کفر و طغیان و سرکشی را آشکار ساختند.» بنابر نقل مشهور، وی پس از کشتن ده تن، توسط عامر بن نهشل تمیمی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
عون فرزند دیگر حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در روز عاشورا بعد از شهادت برادرش محمد، عازم میدان جهاد شد و در هنگام جنگیدن این رجز را خواند: «انْ تُنْکِرُونی‌ فَانا ابْنُ جَعْفرٍ••• شهید صِدْقٍ فِی الجنانِ ازْهَرِ•• • یَطیر فیها بِجَناح اخْضَرِ••• کفی بِهذا شَرَفاً فِی الْمَحْشَرِ؛ اگر مرا نمی‌شناسید، من پسر جعفر طیار هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی است؛ با بال سبز در بهشت پرواز می‌کند و همین شرافت مرا، در محشر کافی است.»
طبق نقل از مورخان عون سومین شهید از بنی‌هاشم است. او در نبرد خود، سه سواره و هجده پیاده از نیروهای دشمن را به هلاکت رساند و سرانجام توسط عبدالله بن قطبه طائی به شهادت رسید.
امام حسین (علیه‌السّلام) بعد از شهادت آن دو نوجوان پیکرهای خون‌آلودشان را بغل گرفت و در حالی که پاهایشان بر زمین کشیده می‌شد، آن‌ها را به خیمه‌ها آورد. حضرت زینب (علیهاالسلام) بردباری فراوانی از خود نشان داد؛ آن گونه که همه بانوان از خیمه‌ها بیرون آمدند، امّا او بیرون نیامد. اول برای بی‌تابی نکردن و دوم اینکه مبادا چشم برادر به او بیفتد و ناراحت و شرمنده شود.
در زیارت ناحیه مقدسه درباره عون بن عبدالله چنین آمده است: «السَّلامُ عَلی عَوْنِ بْنِ عَبْدَاللَّهِ بْنِ جَعْفَر الطَّیَّار فِی الْجَنانِ، حَلیفِ الایمانِ، ومُنازِلِ الاقْرانِ، النَّاصِحِ لِلرَّحمانِ، التَّالی‌ لِلْمَثانی‌ والْقُرانِ...؛ درود بر عون پسر عبداللَّه بن جعفر طیّار (پرواز کننده در بهشت) که هم‌پیمان ایمان و نبردکننده با هماوردان و خیرخواه خدای رحمان و تلاوت کننده سوره حمد و آیات قرآن، بود.»
در زیارت رجبیه و ناحیه از محمد بن عبدالله چنین یاد شده است: «السّلامُ عَلی مُحمَّد بن عبدالله بن جعفر، الشاهد مکان ابیه والتالی لاخیه، و واقیه ببدنه، لعن الله قاتله عامر بن نهشل التمیمی؛ سلام بر محمد بن عبدالله بن جعفر، آن که در کربلا به جای پدر حضور یافت و پس از برادر به شهادت رسید و بدن خود را سپر بلای او (امام حسین) قرار داد. خدا لعنت کند کشنده او عامر بن نهشل تمیمی را.»
(ادامه)

نویسنده : خادم
تاریخ : دوشنبه سوم شهریور ۱۳۹۹
زمان : 9:39
​   مقاله برگزیده    ​​   روضه شب سوم محرم  ​


 

مقاله برگزیده

 

روضه شب سوم محرمماه محرم

‌نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. شب سوم محرم، به نام مبارک حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) دردانه سه ساله حسین بن علی (علیه‌السّلام) نام‌گذاری شده است.
 

رقیه بنت الحسین


حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) در روز سوم یا پنجم صفر سال ۶۱ ه ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است. شاید نام‌گذاری روز سوم محرم به نام این دختر کوچک و با کرامت به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت او یادی شود. حضرت رقیه الگوی تربیت صحیح است. با تدبر در جملات کوتاهی که او هنگام دیدن سر بریده پدر به زبان آورده به‌خوبی می‌توان دریافت که این کودک از چه معرفت والایی برخوردار بوده است. برخی منابع از رقیه با نام فاطمه کوچک اسم برده‌اند و چنین گزارش کرده‌اند: «هنگامی که چشم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در کوفه به سر نازنین برادر که بر روی نیزه بود افتاد، فرمود: ‌ای برادرم! با این فاطمه‌ کوچک سخن بگو، زیرا نزدیک است دلش از شدّت‌ اندوه آب شود.»
این فاطمه، همان رقیّه (سلام‌الله‌علیها) است که به علّت نداشتن مادر، امام حسین (علیه‌السلام) بسیار به او علاقه داشت و به زینب (سلام‌الله‌علیها) نیز توصیه می‌کرد که او را نگه‌داری کند.
 

خرابه شام


محلّ اقامت حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) و سایر اسیران در شام، خرابه‌ای بود که یزید به قصد زیر آوار ماندن و کشتن اهل‌ بیت (علیهم‌السّلام)، آنان را در آن، جای داده است. شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) می‌گوید: این بازداشتگاه، زندانی بود که اسیران، در آن از نظر سرما و گرما آزار می‌دیدند. به طوری که صورت‌های‌شان پوست‌انداخته بود.
سید نعمت الله جزائری در کتاب انوار نعمانیه می‌نویسد: «منهال امام سجاد (علیه‌السّلام) را دید در حالتی که تکیه بر عصا کرده بود و ساق‌های پای او مانند دو نی بود و خون از آن‌ها جاری بود و رنگ شریفش زرد بود، و چون حال او را پرسیدم فرمود: چگونه است حال کسی که اسیر یزید بن معاویه است، و زن‌های ما تا به حال شکم‌هایشان از طعام سیر نگشته، ... و شب و روز به نوحه و گریه می‌گذرانند، ... منهال گفت: عرضه داشتم اکنون کجا می‌روید؟ فرمود: آن جایی که ما را منزل داده‌اند، سقف ندارد و آفتاب ما را گداخته است و هوای خوبی در آنجا نمی‌بینیم، ...»
 

خواب پدر


در کامل بهایی چنین آمده است: «در میان اسیران، دخترکی بود چهار ساله. شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من، حسین (علیه‌السلام) کجاست؟ در این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود. از خواب بیدار شد و تفحّص کرد. خبر بردند که حال (اوضاع)، چنین است. آن لعین گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین، سر را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند.
وقتی که آن دختر کوچک سر پدر را شناخت، آن را به سینه چسبانید و با لحن سوزناکی با سر بریده‌ پدر عزیزش چنین سخن گفت: «یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی خَضَبَکَ بِدِمائِکَ؟ یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی قَطَعَ وَریدَکَ؟ یا اَبَتاه مَن ذَالَّذی اَیْتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنّی؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلْیَتیمَةِ حَتّی تَکْبُر؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلنِّساء الْحاسِراتِ؟. ..؛ پدر چه کسی تو را با خونت رنگین کرد؟ بابا چه کسی رگ‌های گردنت را قطع کرد؟ بابا چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ بابا دختر یتیم را چه کسی پرستاری می‌کند تا بزرگ شود؟ بابا چه کسی بر بانوان غارت شده ترحم می‌کند؟ پدر جان! چه کسی نظر مرحمتی به سوی این چشم‌های گریان ما می‌کند؟ ‌ای پدر! چه کسی به این زنان بی‌صاحب و غریب توجه خواهد کرد؟ پدر جان! ما پس از تو کسی را نداریم. داد از غریبی و بی‌کسی؟ ‌ای پدر! کاش من فدای تو شده و عوض تو مرا کشته بودند. پدر جان! کاش پیش از این کور شده و تو را به این حال مشاهده نکرده بودم. ‌ای پدر جان! کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی‌دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد. در همان موقع لب‌های کوچک خود را بر لب‌های بابای شهیدش نهاد و آنچنان گریه کرد که غش کرد و به شهادت رسید.
 

کبودی بدن


هنگامی که غسّاله، مشغول غسل دختر امام حسین (علیه‌السلام) بود، ناگهان دست از کار کشید. رو به حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) کرد و گفت: ‌ای بانوی بزرگوار! تو از حال این کودک آگاهی. او بر اثر کدام بیماری از دنیا رفته است؟ زینب (سلام‌الله‌علیها) فرمود: چرا چنین سؤالی را می‌پرسی؟ مگر در بدن او جراحتی دیده می‌شود؟ گفت: تمام‌ اندام این دختر کبود است. شاید این کبودی، علامت کسالت مخصوصی باشد. زینب (سلام‌الله‌علیها) با چشمان گریان فرمود: ‌ای زن غسّاله! این کودک هیچ‌گونه مریضی نداشت. این لکّه‌های کبود و پوست نیلگون، اثر تازیانه دشمن است که در راه کوفه و شام به او می‌زدند. هنگامی که حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) با همراهان به مدینه بازگشتند، زن‌های مدینه برای عرض تسلیت به حضور زینب (سلام‌الله‌علیها) آمدند. زینب (سلام‌الله‌علیها) حوادث جانسوز کربلا، کوفه و شام را برای آن‌ها بیان می‌کرد و آن‌ها می‌گریستند؛ تا اینکه به یاد رقیه (سلام‌الله‌علیها) افتاد و فرمود: اما مصیبت وفات رقیه (سلام‌الله‌علیها) در خرابه شام کمرم را خم و مویم را سفید کرد. زن‌ها وقتی این سخن را شنیدند، صدایشان به گریه بلند شد و آن روز به یاد رنج‌های جانگداز رقّیه (سلام‌الله‌علیها) بسیار گریستند.
 

مجلس عزا در خرابه


حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) با تشکیل مجلس عزا در خرابه شام، آنچنان تحولی در مرکز حکومت یزید بپا کرد که زنان شامی و دیگران دسته‌دسته و گروه‌گروه برای عرض تسلیت به زینب کبری و بازماندگان دیگر امام (علیه‌السّلام) به نزد آن حضرت می‌آمدند و دختر امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نیز جزئیات شهادت امام (علیه‌السّلام) و مصایب دیگر وارد شده بر آن‌ها را در قالب نثر و نظم برای زنان شامی تشریح می‌کرد. کار مجلس عزاداری تا آنجا بالا گرفت که حتی زنان آل ابوسفیان از جمله هند، همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت (علیه‌السّلام) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌بوسیدند و گریه و زاری می‌کردند. این برنامه بنابر نقلی ۷ و به نقلی ۳ روز ادامه داشت.
(ادامه)


نویسنده : خادم
تاریخ : دوشنبه سوم شهریور ۱۳۹۹
زمان : 4:21
مقاله برگزیده عزاداری


مقاله برگزیده

عزاداری

عزاداری امام حسین


عزاداری یا سوگواری، واژه‌ای آیینی است که در سوگ و عزای بزرگان دین، از جمله معصومان (علیهم‌السلام) و به‌ویژه امام حسین (علیه‌السلام) انجام می‌شود. عزاداری، با انگیزه‌های دینی مانند ابراز محبت به معصومان و اظهار غم و اندوه در مصیبت آنان و در قالب مجالس و مراسمی مشخص برگزار می‌شود.

مقدمه


با نظری به آیات و روایات روشن می‌شود که عزاداری و برپایی مجالس عزا نه تنها با قرآن مخالفت و ناسازگاری با مبانی دینی ما ندارد، بلکه از مصادیق شعایر الهی، مودّت و محبّت به اهل بیت (علیهم‌السّلام) و مبارزه با ظلم و ستم می‌باشد که در قرآن به آن‌ها سفارش شده است.
 

واژه عزاداری


واژه عزاداری و سوگواری مانند واژه‌های صلاة، حج و زکات، اصطلاحی شرعی نیست که شناخت آن نیاز به تعریف شارع مقدس داشته باشد بلکه واژه‌ای است آیینی که نشان‌دهنده رفتار و مراسم خاصی است که در مواقعی بخصوص توسط اقوام و ملل گوناگون انجام می‌شود.
 

معادل‌های عزاداری


البتّه در روایات و دیگر منابع تاریخی الفاظی وجود دارد که می‌توان آن‌ها را با معنای عزاداری برابر دانست ـ‌مانند عزا، ماتم، نوحه و یا نائحه، تسلی، رثا و مرثیه‌ـ و ما در ابتدا سعی خواهیم کرد آن‌ها را با استفاده از عرف و لغت بررسی کنیم.
 

← عزا


این واژه به معنای صبر و شکیبایی در ماتم و به معنای سوگ و مصیبت آمده است.
 

← عزی


«تعزیه الرجل» از باب تفعیل به معنای تسلی و توصیه به صبر؛ «عزی بعضهم بعضاً» یعنی توصیه به صبر می‌کنند و می‌گویند: «أحسن الله عزاءک»؛ خداوند به تو صبر و نیکی روزی فرماید.
 

← تسلی


خرسندی یافتن، آرام گرفتن و شخص عزادار و مصیبت‌زده را تسلی دادن.
 

← نوحه


گریه و زاری و شیون بر مردن؛ «ناحت المرأه علی المیت نوحاً من باب قال، ربما قیل النیاح هی نائحه» النیاحه «بکت علیه بصیاح و عویل و جزع»؛ نیاحه، یعنی گریه با آواز، ناله و زاری و بیتابی. در لغت‌نامه دهخدا ذیل لغت نوحه آمده است «بیان مصیبت، گریه کردن با آواز، آواز ماتم، شیون و زاری، مویه‌گری، زاری بر مرده، شعری که در ماتم و سوگواری با صوت حزین و ناله و زاری خوانند، ‌اعم از سوگواری برای کسی که تازه مرده یا برای امامان شیعه.
 

←← نوحه بر سیدالشهداء


خود امامان بر سیدالشهدا می‌گریستند و دستور به نوحه‌خوانی می‌دادند. بر حمزه سیدالشهدا و بسیاری دیگر نوحه‌خوانی شد و مرثیه‌سرایی کردند و آنچه از کراهت نوحه و ناپسند بودن شغل نوحه‌گری در روایت یاد شده، ناظر به نوحه‌گری‌های جاهلی است که آمیخته به باطل و گاهی حرام بوده که تفصیل آن در مباحث آینده بیان خواهد شد.
(ادامه)


نویسنده : خادم
تاریخ : شنبه یکم شهریور ۱۳۹۹
زمان : 9:3


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.